حذف عادل فردوسیپور به عنوان یک تهیهکننده، کارشناس و مجری توانمند و نوآور از صداوسیما، آنهم اندکی پس از انتخاب وی توسط مردم، اشتباهی شگفتانگیز و جبران ناشدنی برای آن سازمان بود. اما هدف از نگارش این متن نه همدردی با عادل فردوسیپور و نه ارائهی توصیهای اخلاقی، که یادآوری یک نکتهی مهم به مدیران شرکتهای خصوصی است. حذف عادل فردوسیپور یک نشانه است. نشانهای از یک الگوی مدیریتی سنتی که بر خلاف تصور عمومی، محدود به یک یا چند سازمان دولتی و خصولتی نیست. شوربختانه، این الگوی مدیریتی، در برخی از شرکتهای خصوصی ایرانی نیز به چشم میخورد و آنها را تا آستانه شکست پیش برده است.
دنیای کسبوکار در سالهای اخیر شاهد یک دگردیسی و تحول بزرگ بوده است. گونهای جدید از شرکتها شکل گرفته و برکشیدهاند که ماهیت و رفتاری کاملا متفاوت با بنگاههای اقتصادی سنتی دارند. شرکتهایی که از مشتری و نیازهای آشکار و نهفته آن چشم برنمیدارند. شرکتهایی که چابکند و دم به دم به دنبال ساخت تجربهای مطلوب و به یادماندنی برای مشتری هستند. شرکتهایی که دم به دم فرضیات مدل کسبوکار خود را تست کرده و در فرضیاتی که تاریخ مصرف آنها گذشته، به سرعت تجدیدنظر میکنند. این شرکتها همواره آمادهی چرخش هستند. شرکتهایی که مزیت آنها خلق انواع داراییهای فکری و ثروتآفرینی از آنهاست. آنهایی که رویاپردازی میکنند و مشتری را با رویاهای بلند خود همراه و همدل میکنند. این شرکتها به سرعت رشد میکنند و در تمام طول مسیر، لحظهای از مشتری غفلت نمیکنند. دادههای مرتبط با مشتری را با هدف ارائهی محصولات و خدمات نوآورانه به مشتری، میکاوند و میکاوند. آنها مدام نو میشوند تا ارزش بیشتری برای مشتری خلق کرده و بخشی از آن ارزش را خودشان تصاحب کنند. در یک کلام، این شرکتها که الگوی رشد، ترکیب نیروی انسانی و فرهنگ سازمانی متفاوتی دارند، بسیار بیشتر و سریعتر نوآوری میکنند.
فعالیتهای عادل فردوسیپور در آفریدن و رشد برنامه ۹۰ و نوآوریهای دمبهدم وی در این برنامه واجد بسیاری از ويژگیهای این شرکتهای جدید بود. شرکتهایی که بسیاری از نامها و کسبوکارهای معتبر جهانی را به چالش کشیدهاند. برای نمونه، نتفلیکس با همین الگو، با آنچنان سرعتی رشد کرده که صنعت رسانه و سرگرمی و بازیگران سنتی آن همچنان مبهوت ماندهاند. این تازهوارد، ارزشی دهها میلیارد دلاری پیدا کرده و بزرگان این صنعت (شامل برترین استودیوهای فیلمسازی هالیوود) را پشت سر گذاشته است. نتفلیکس ساز خود را به تمام معنا با خواست بینندگانش کوک میکند و با چابکی و اقدامات نوآورانه خود اطمینان مییابد که سازش هیچگاه از کوک با مشتری خارج نشود.
شرکتهای بزرگ با مدل مدیریت سنتی، یارای رقابت با این بازیگران جدید را ندارند. توانمندیهايي که پیش از این شرکتهای بزرگ را شکستناپذیر کرده بود، در زمین بازی جدید کارایی ندارند. این الگوی نوین نوآوری و رشد، به صنعت یا کشور خاصی محدود نیست. به الگوی رشد سریع اسنپ، علی بابا، دیجیکالا و آسانپرداخت بنگرید. شرکتهای بزرگ سنتی در صنایع حمل و نقل شهری، گردشگری، خردهفروشی و خدمات مالی در برابر این بازیگران جدید و متفاوت مبهوت ماندهاند و چارهای جز پذیرش شکست یا تغییر ندارند. هر شرکت بزرگی که این الگوی نوین رشد را درک نکند و خود را به سرعت با آن سازگار نکند، به سرعت حذف خواهد شد.
حذف عادل فردوسیپور از صدا و سیما، نه یک رویداد که نشانهای از یک الگوی مدیریتی بیتوجه به نیاز و خواست مشتری است. این الگوی مدیریتی به هیچ وجه محدود به صدا و سیما نیست. هر سازمان و شرکتی که به این سبک مدیریتیِ منسوخ وفادار بماند، به سرعت تضعیف و حذف خواهد شد. به زودی، همهی مشتریان ایرانی چشم به ساختههای نتفلیکس یا نمونهی ایرانی آن خواهند سپرد. میتوان حدس زد که عادل هم به زودی به یکی از همین شبکههای تلویزیونی نسل جدید بپیوندند و با نوآوریهای بیش از پیش خود، میلیونها هواخواه برنامه ۹۰ را به آن شبکه هوشمند کشانده و به آن وفادار کند. شرکتهای نسل جدید، فعالانه به دنبال مدیرانی نوآور همچون عادل میگردند و آنهاه را با منت پذیرا شده و زمینهی نوآوریهای بیشتر آنها را فراهم میآورند. سازمانهايی با سبک مدیریت سنتی (همچون صدا و سیما) هم با از دست دادن نوآورانی چون عادل، روز به روز در فهرست انتخابی مردم جایگاه پایینتری پیدا میکنند و به سمت فراموشی میروند.
اکنون در جایگاه مدیران شرکتهای خصوصی ایرانی باید از خود بپرسیم که: شرکت ما چقدر با الگوی نوین نوآوری و رشد آشنا و همراه شدهاست؟ آیا قواعد و بازیگران مختلف و متعدد این الگوی رشد را به قدر کافی شناختهایم؟ نشانههای عدم تمرکز بر مشتری در کسبوکارها ما کدامند؟ عادل فردوسیپور شرکت ما کیست؟ برنامه ما برای جذب عادلهای نوآور چیست و چه باید باشد؟ حرکت در مسیر الگوی نوین نوآوری و رشد را باید از کجا آغاز کنیم؟
فراموش نکنیم که برای درک این الگوی نوین رشد و تسلط بر قواعد آن، زمان زیادی نداریم. نوروز و نو شدن طبیعت، فرصت بیهمتا برای تغییر شروع نوآوری است.
جناب دکتر بسیار عالی
جناب دکتر بسیار عالی وآموزنده
فکر میکنم چند سال پیش بود که از نام مهران مدیری بعنوان یک برند یاد کردید. به نظرم از عادل فردوسی پور هم میشه اینگونه یاد کرد. ولی در این مقاله شما از عادل بعنوان یک مدیر نوآور و به روز اسم می آورید، که فکر کنم این خیلی بیشتر از یک برند باشد.