اين نوشته در تاريخ ۳۰ مهر ۱۳۹۶ در صفحه نخست روزنامه شرق منتشر شد که در ادامه تقدیم شما همراهان خوب همآفرينی میشود:
———————-
سقوط بیبازگشت نفت نزديک است. اگر چه باور عمومی این است که نفت، دستکم تا دو يا سه دهه آينده همچنان نقشی محوری در بازار انرژی و اقتصاد جهانی ايفا خواهد کرد، شواهد فراوانی وجود دارند که از سقوط شديد و بیبازگشت قیمت و جايگاه نفت در آينده نزديک خبر میدهند.
يکی از اين شواهد، پيشرفت سريع فناوری خودروهای برقی و پيشی گرفتن اقتصاد اين خودروها از خودروهای بنزينی و ديزلی است. اما کاهش فزاينده قيمت خودروهای برقی، تنها متغير مهم اقتصادی اين معادله نيست. روند کاهش قيمت خودرو برقی با يک تحول بزرگ و مهم ديگر همراه شده که مرگ موتور احتراق داخلی و پايان دوره نفت را به شدت تسريع خواهد کرد. متاسفانه در بسياری از تحليلها و پيشبينیهای متداول بازار انرژی، از اين تحول بزرگ غفلت شده و میشود.
امروزه بخش بزرگی از جامعه، نياز خود به حملونقل را از طريق خريد خودرو شخصی يا سازمانی تامين میکند. استفاده از وسیله نقلیه در مدل “تملک خودرو” بسيار غير بهينه است. اين خودروها در بيشتر ساعتهای روز و شب، در محوطه پارکينگها، بیاستفاده میمانند. با اين وجود، خودروهای خریداری شده انواع هزينههای ثابت و متغير را به مالکان خود تحميل میکنند.
اما سلطه مدل تملک خودرو در حال رنگ باختن است. اگر به اطراف خود بنگريم، مدل جايگزينی به سرعت در حال رشد است که اصطلاحا مدل “حملونقل خدماتی” ناميده میشود. در اين مدل، افراد نياز خود به حمل و نقل را به صورت يک خدمت و آنهم فقط در مواقع نياز دريافت میکنند و البته به همان اندازه هم هزينه پرداخت میکنند. اگر چه مدل حملونقل خدماتی، پديده جديدی نيست اما انقلاب ديجيتال و گسترش شديد دسترسی به اينترنت، باعث شده که بتوان خدمات حملونقل را بر بستر پلتفورمهای اينترنتی با کيفيتی به مراتب بيشتر و هزينهای بسيار کمتر ارائه کرد. استقبال شديد و رو به گسترش از خدمات شرکتهايي همچون اسنپ و تپسی در ايران، نمونهای آشکار از این تحول بزرگ است که هر روز بر شدت آن افزوده میشود.
نکته اينجاست که هوشمند شدن خودروها در کنار انقلاب ديجيتال، روز به روز بر کيفيت خدمات حملونقل میافزايد واين افزايش کيفيت، همزمان با کاهش قابلتوجه هزينههای اين خدمات همراه است. اين افزايش کيفيت و کاهش هزينه، به تدريج کفه ترازوی اقتصادی را به ضرر مدل تملک خودرو سنگين و سنگينتر میکند. به ياد داشته باشيم که در مدل خدماتی، بهرهوری خودروها دهها برابر بيشتر است. بهرهوری بالا در کنار يادگيری و هوشمندی ناشی از پردازش حجم عظيم دادهها، کاهش شديد و فزاينده هزینه را ممکن میکند.
کار به به جايي کشيده که تعداد بيشتر و بيشتری از مردم، قيد خريد خودرو را به کلی زده و خواهند زد. اين انتخاب، کاملا طبيعی است. وقتی شما بتوانيد در هر کجا و با هر کيفيتی که بخواهيد از خدمات حملونقل خوب و ايمن استفاده کنيد، چرا بايد هزينه بالايي صرف خريد خودرويي کنید که بيشتر وقتها در پارکينگ منزل يا محل کارتان معطل میماند و علاوه بر قيمت خودرو، هزينه زيادی هم بابت سوخت، نگهداری، بيمه، ماليات و … به شما تحميل میکند. گذار به مدل خدماتی، هزینه سالانه حملونقل را برای خانوارها به شکل قابل ملاحظهای کاهش خواهد داد و در نتيجه افراد میتوانند همين هزينه صرفهجويي شده را در حوزههای ديگری استفاده کنند. اين امر در مجموع به افزايش رفاه جامعه میانجامد.
اين تحول، ابتدا در شهرهای بزرگ و پرترافيک آغاز خواهد شد و جوانان طبقه متوسط پيشگام آن خواهند بود. اما به واسطه اهميت بيشتر صرفهجويي هزينه در اقشار کم درآمد، دامنه آن به شهرهای کوچک و مناطق روستايي هم خواهد رسيد. البته در ايران به علت نقش ويژه خودرو در سبک زندگی، اين پديده با کمی تاخير نسبت به ديگر کشورها رخ خواهد داد.
در نتيجهی پرهيز از خريد خودرو، تعداد کل خودروهای خريداری شده سال به سال کاهش خواهد يافت و در خريدهای جديد هم سهم خودروهای برقی افزايش میيابد. بنابراين تعداد کل خودروهای بنزينی و ديزلی با سرعتی بسيار بيشتر از آنچه پيش از اين تصور میرفت کاهش خواهند يافت. اين امر به نوبه خود به معنای کاهش زود هنگام و شديدِ تقاضای بخش حملونقل برای نفت است. کاهشی که تعادل عرضه و تقاضای نفت در بازار جهانی را به هم زده و سقوط بیبازگشت قيمت نفت را در پی خواهد داشت.
متاسفانه تاکنون در بيشتر تحليلها و پيشبينیها از آينده عرضه و تقاضا و قيمت نفت، گذار بزرگ از مدل “تملک خودرو” به حملونقل خدماتی مورد توجه قرار نگرفته است. بگذريم که بسياری از شرکتهای بزرگ نفتی و حتی مشاوره مديريت، به دلايلی آشکار در اين غفلت تعمد دارند. با اين وجود، به تازگی گزارشی توسط يکی از مراکز پژوهشی دانشگاه استنفورد آمريکا منتشر شده که اين سناريوها را به دقت از منظر اقتصادی تحليل و پيشبينی کرده است (دانلود متن کامل گزارش). اين گزارش ارزشمند، سقوط بیبازگشت قيمت نفت را در افق سال ۲۰۲۱ (يعنی کمتر از چهار سال آينده) برآورد کرده است.
ناگفته پيداست که پايان زودهنگام دوره نفت، پيامدهايی سهمگين برای ايران و اقتصادِ به شدت نفتیِ آن خواهد داشت. ناديده گرفتن تهديدات و فرصتهای نهفته در اين تغيير بزرگ و چشم بستن بر پيامدهای برافکن آن، انتخابی بسيار نامناسب و هولناک است. گزينه بهتر، تدبير کردن و آماده شدن برای تبدیل تهديدها به فرصت است. چنين تدبيری، نيازمند تن دادن به الزامات تغيير است. چنين تدبيری، نيازمند به خدمت گرفتن نگاههای نو است. چنين تدبيری نيازمند مدلهای ذهنی جديد است و با تفکرات سنتی و به نفت خو گرفته، شدنی نيست. نگاه سنتی به صنعت و اقتصاد، بيش از صد سال در ايران قدمت دارد و بسيار ريشه دار است و فاصله گرفتن از آن امری ساده و آسان نيست. اما سقوط بیبازگشت نفت نزديک است و فرصت زيادی برای چارهانديشی و نوآوری نيست.
هنوز نظری داده نشده است.