رمان علمی-تخيلی “مريخی”، داستان گروهی از فضانوردان است که روی سطح مريخ فرود میآيند، اما به دلیل وقوع طوفان شديد مجبور میشوند مريخ را با عجله ترک کنند. در حين اين عمليات اضطراری، یکی از فضانوردان آسیب میبیند و فضانوردان دیگر به تصور این که او مرده رهایش میکنند و از مریخ میروند. اما فضانورد آسیبديده زنده میماند در حالی که جیره غذاییاش محدود است و ارتباطی هم با زمین ندارد. قهرمان داستان برای زنده ماندن دست به هر کاری میزند و به مدد دانش خود، گامبهگام بر چالشهای شگفتانگیزی که پیش رویش قرار میگيرد غلبه میکند. توجيه علمی اتفاقات داستان از ويژگیهای برجسته و هيجانانگيز اين داستان است. از قضا در زمان خواندن کتاب “مريخی”، همين دقت اطلاعات علمی و مهندسیِ آن مرا بهتزده کرد. تصميم گرفتم درباره اندی ویر، نویسنده رمان مريخی، کندوکاوی کنم.
پيش از جستجو، اندی وير را نمیشناختم. میدانستم که روايت سينمایی مريخی را فیلمساز بزرگی (ريدلی اسکات) با بازيگران هاليوودی به روی پرده سینما برده و با استقبال گسترده جهانی روبهرو شده. لذا گمان میکردم که اندی ویر باید از جمله نویسندگان مشهور و موسفيدکردهای باشد که رمانهای متعدد و پرفروشی به قلم آنها منتشر شده است. به بيان سادهتر، انتظار داشتم با نویسندهای حرفهای و مشهور روبهرو شوم که کارنامه موفق وی، کارگردان بزرگ هاليوود را جذب کرده باشد. اما به محض جستجو، به شدت غافلگیر شدم!
اندی ویر نويسندهای مشهور نبود! سابقه درخشانی هم در نگارش نداشت! حتی پيش از آن نویسنده هم نبوده! مريخی، نخستين کتاب وی بود!
در کمال شگفتی دريافتم که اندی وير در حقيقت برنامهنویس رایانه و مشتاق شورمند و خودآموختهی علم فضا است. او اوقات فراغتش را به نوشتن داستانهای کوتاه و انتشار آن روی وبسایتش اختصاص میداده. در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) به پیشنهاد خوانندگانش داستان مریخی را به صورت شخصی روی وبسایت آمازون برای فروش میگذارد. این کتاب به سرعت به پدیدهای در داستانهای علمی-تخیلی تبدیل میشود. یکی از خوشخوانترین داستانهای علمی-تخیلی که به دقت علم وفادارند. در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) این کتاب دوباره به صورت رسمی منتشر میشود. پس از آن در سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) ریدلی اسکات جمعی از بهترین بازیگران سینما را گرد هم میآورد تا روایت سینمایی مریخی را به تصوير بکشد و موفقیتهای بعدی هم یکی پس از دیگری از راه میرسند.
اما دليل نگارش اين متن، نکته مهم نهفته در اين داستان است؟
اگر شوق آفرینش در درون شما باشد، هيچ امری نمیتواند راهتان را سد کند. نه شغل و عنوان شغلی، نه رشته دانشگاهی و نه هيچ عامل ديگری. درست مثل آب روانی که راه خودش را میيابد و جاری میشود.
اندی ویر، نمونه انسانی خلاق است که شوق آفرینش دارد. همين امر اجازه نمیدهد که کار روتين و تکراریاش در گوشه یک اتاقِ کارِ کوچک، جلودار او شود. او اجازه نمیدهد که پيشينه تحصيلی يا حتی عنوان شغلیاش او را تعريف و محدود کند. او برای خلق آينده، منتظر فرش قرمز کسی نمیماند. در عوض، علاقه و دانش عميق خود به فضا را اهرم میکند تا داستانی جذاب بيافريند. او حتی برای انتشار داستانش چشمانتظار هيچ ناشری نمیماند. اما داستانش راه خود را باز میکند و جهانی میشود و ميليونها نفر را به شوق میآورد. همين داستان، جشنوارهای از شورمندی انسان در فتح فضا به راه میاندازد و شوق اکتشاف مریخ را دوباره شعلهور میکند. در نتيجه همين اشتياق جمعی، پروژههای دهها ميليارد دلاری اکتشاف مريخ دوباره به جريان میافتند. يعنی آفريده اندی ویر جهانی را تغییر میدهد. به همین سادگی! شوق آفرينش جریانی است که راه خودش را پیدا میکند.
مراد از نقل داستان نويسنده مريخی اين است که برای نوآوری و آفرينش نبايد چشمانتظار فرش قرمز کسی ماند. نبايد محدودیت امور تکراری و انواع برچسبهای اداری را پذيرفت. بايد ميل به آفريدن را در درون خود زنده نگاه داشت. شوق آفرينش در هر شخصی جلوه ويژه خودش را دارد. اما مهم زنده نگه داشتن عطش آفرينش و بالوپردادن به آن است. در آنصورت، جريان آفرينش راه خود را پيدا میکند. مخاطب اين پيام افرادی هستند که استعداد آفرينش را در خود میبينند اما در دام تکرارها و انواع موانع سازمانی و اجتماعی گرفتارند. تعداد اين افراد در نسل جوان ايرانی کم نيست.
اما مديران شرکتهای ايرانی هم نقش مهمی در اين ارتباط دارند. شرکتهايی زين پس موفق خواهند بود که با هوشمندی، شوق آفرينش را در تکتک کارکنان خود تقويت و آن را در مسير اهداف و راهبردهای نوآورانه خود هدايت کنند. همراستايي قدرت آفرينندگی کارکنان با جهتگيری حرکت شرکت، جريانی زاينده و قدرتمند میسازد که میتواند رشد و سودآوری پايدار کسبوکار را درپی بیاورد.
هنوز نظری داده نشده است.