مدیریت آتشنشانی!
اين نوشته در تاريخ ۳ شهریور ۱۳۹۷ در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شد که در ادامه تقدیم شما همراهان خوب همآفرينی میشود:
—-
از کريستف کلمب نقل است که: “هرگز نمی توانید از اقیانوس رد شوید، مگر آنکه جرات چشم برداشتن از ساحل را داشته باشید.” برخی ناخداها چشم از ساحل برنمیدارند چرا که ساحل برای آنها آشنا و بیخطر است. آنچه در ساحل میگذرد تا اندازه زیادی قابل پيشبینی است. اما چشمانداز اقیانوس مبهم، همراه با خطر و تا اندازهای غیر قابل پیشبینی است. بسیاری از ناخداهای فضای کسبوکار برای دور ماندن از خطر و استرس ناشی از عدمقطعیت اقیانوس، در عمل ترجیح میدهند که نگاه خود را بر ساحل و دنیای شناختهشده و کمخطر نگهدارند. کشتی کسبوکار در اقیانوس شناور است و نگاه ناخدا بر ساحل!
شاید از وصف بالا تعجب کرده باشید. حتما میپرسید چگونه ممکن است مدیران ارشد بنگاههای اقتصادی دچار چنين خطایی شوند؟ شاید فکر کنید که امروزه چنین اشتباهات فاحشی به ندرت در دنیای کسبوکار رخ میدهند. اما متاسفانه باید بگويم تعداد شرکتهایی که ناخداهای آنها جرات چشم برداشتن از ساحل را ندارند در اقتصاد ایران کم نیست. همین رویکرد مدیران، مانعی اساسی بر سر راه نوآوری در شرکتهای ايرانی به شمار میرود. اکنون اجازه دهید به برخی رفتارهای این گونه مديران را اشاره کنم تا بتوانید مصادیق آنها را در اطراف خود ببینید.
مدیرانی که مدام و تماموقت از این جلسه به آن جلسه میروند تا مشکلات عملیاتی گذشته و حال را حل کنند! مدیرانی که مدتهاست جلسهای با موضوع همفکری برای آینده شرکتشان برگزار نکردهاند! مدیرانی که سالهاست گزارشی درباره روند تحولات آینده صنعت و بازار مرتبط با کسبوکار شرکتشان نخواندهاند! مدیرانی که هیچ برنامه مدون و زمانبندیشدهای برای خلق و به بازار رساندن محصولات و خدمات جدید ندارند! مدیرانی که هيچگاه فرضیات مدل کسبوکار موجود شرکت خود را در جلسات همفکری مدیران به چالش نکشیدهاند! مدیرانی که برای نوآوری برنامهای ندارند و نقش مدافع وضع موجود را در شرکت تحت مدیریتشان بازی میکنند! ناخداهایی اینچنین که نگاهشان به ساحل گره خورده، در برابر نوآوری مقاومت میکنند و در نهایت موجبات سقوط کسبوکارشان را فراهم میآورند..
مديران ارشدی که خود را کاملا وقف دیروز و امروز کردهاند نمیتوانند سازمان را به درستی به سوی فردای مطلوب هدایت کنند. جف بزوس، بنیانگذار و مدیر عامل آمازون، مدیریت متمرکز بر گرهگشایی از فعالیتهای روزمره را “مدیریت آتشنشانی” مینامد. وی که سکاندار یکی از نوآورترین شرکتهای جهان است میگوید: “دلیل این که از کارم لذت میبرم این است که روی آینده کار میکنم. درگيری روزمره و عملیاتی من خیلی کم است. طوری کارم را تعريف کردهام که مجبور نيستم به امروز بپردازم. در عوض میتوانم روی دو تا سه سال بعد تمرکز کنم. … اگر چيزی من را به امروز بکشاند، حتما یک جای کار اشکال دارد. به امروز پرداختن کار آتشنشانهاست نه شیوهی ادارهی شرکتها.”
مديريت آتشنشانی مجالی برای آیندهکاوی و آیندهسازی باقی نمیگذارد. مديران متمرکز بر امروز، با وجود توانمندی در گرهگشاییهای روزانه، آینده کسبوکارشان را به خطر میاندازند. این درگیری شدید روزانه باعث میشود که مدیران نتوانند نشانههای اولیه تغییر را ببینند. جلسات پشتسرهم و خستهکننده، فرصت رصد و مشاهده تغییر نیاز و رفتار مشتریان را از مدیران میگیرند. فرصتهای تغییر ماهیت همکاری با تامینکنندگان و شرکای تجاری یکی پس از دیگری از دست میروند و تيم مديريت شرکت گرفتارتر از آن است که برای بهرهگيری از این فرصتها چارهای بیاندیشد. رقبای بالقوه در حوزههایی که به ظاهر با صنعت و بازار شرکت بیارتباط هستند شکل گرفته و قدرت میگیرند اما مدیران مجالی برای پایش و پيشبینی حرکات آتی آنها ندارند. تعجبی ندارد که اين مدیران در نقش مدافع وضع موجود ظاهرا شده و در برابر نوآوری مقاومت میکنند. مديرانی که چشم از ساحل برنمیدارند معمولا در برابر امواج اقیانوس و تهدیدات بنيادین کسبوکارشان غافلگیر میشوند و قافیه را میبازند.
کافیست نگاهی به اطراف خود بیاندازیم. متاسفانه تعداد مديران آتشنشان در کسبوکارهای ايرانی زیاد است! شرکتهای تحت مدیریت ایشان آنقدر به تولید و فروش همان محصولات و خدمات قبلی بدون نوآوری ادامه میدهند که ديگر خریداری در بازار نمیيابند و دست آخر به شکست و سقوط تن میدهند. چه شرکتهای خوشنام و بزرگ ایرانی که یکی پس از دیگری زمین خوردند و برای همیشه با دنیای کسبوکار خداحافظی کردند. شرکتهایی که ایرانیان سالها و بلکه دههها مشتری محصولات و خدمات بدون تغییر و بهبود آنها بودند و اکنون تنها یاد و خاطرهای از آنها باقی مانده است.
چشمبرداشتن از ساحل و پایش چشماندازهای اقیانوس حتما مديران آیندهنگر و جسور میخواهد. اما مهمتر از نیت و ويژگیهای فردی مديران ارشد، داشتن برنامه و فرآيندهای سازمانی مناسب برای دیدن و تمرکز بر آینده است. به عبارت ديگر، ديدن و ساختن آینده باید در دل برنامهها و فرآيندهای سازمانی نهادینه شوند. این کار سبب میشود که از یک سو، کل فعالیتهای نوآورانه و آیندهساز با تغییر یک مدیر تعطیل نشوند و از سوی ديگر، تمام عناصر سازمان در نوآوری و تعالی شرکت نقشی فعال بازی کنند.
مديران ارشد ايرانی باید بررسی کنند که در شرکتشان چه فرآيندهایی برای بررسی آیندهی کسبوکار و فرصتها و تهدیدات نهفته در آن وجود دارد. باید ببینند که در شرکتشان، چه فرآيندی برای بررسی سناریوهای محتمل آینده و طراحی اقدامات پيشدستانه یا واکنشی وجود دارد. متولی رصد تحولات بازار و تغییر رفتار خرید مشتریان کدام بخش از شرکت است؟ چه کسی پیشرفت فناوری در صنایع دیگر را پایش و پیامدهای آن بر کسبوکار شرکت را تحلیل و گزارش میکند؟ چه سازوکار سازمانی برای استفاده از نظرات کارکنان و مديران در تحليل فرضیات مدل کسبوکار موجود شرکت و فرصتهای بهبود آن وجود دارد؟ برای کارکنان و مديرانی که خطر کرده و برای آينده شرکت فرصتآفرینی میکنند چه سازوکار انگيزشی طراحی شده است؟ متولی شناسایی متخصصان خلاق در حوزههای نوین مرتبط با کسبوکار و بررسی پتانسیل همکاری با آنها کیست؟ رصد و گزارشدهی جهتگيری آیندهی رقبای ایرانی و خارجی بر عهدهی کدام مدیر است؟ روند سرمايهگذاری در استارتآپهای کاملا یا تا حدودی مرتبط با کسبوکار شرکت با چه سازوکاری تحلیل و گزارش میشود؟
اگر شرکتی را سراغ دارید که فرآیندهای بالا در آن جاری نیستند، میتوانید با اطمینان بگویید که آن شرکت بر دیروز و امروز متمرکز است و آینده را وانهاده. حتی اگر این شرکت از بهترین و شناختهشدهترین شرکتهای امروز ایران باشد. مدیران چنین شرکتی، چشم بر ساحل دوختهاند و دور نباشد که موجی بزرگ غافلگیرشان کند. فراموش نکنیم که مدیرانی که چشم بر اقیانوس دارند، با حرکتهای مطالعهشدهی خود، حتی قدرت امواج اقیانوس را هم به خدمت میگیرند تا حرکتی سریعتر و قدرتمندتر به سوی مقصد داشته باشند. امروز شرکتهای ایرانی بیش از هر زمان دیگری به مديران و سازوکارهای سازمانیِ آیندهنگر نیاز دارند. دقت کنیم که مدیریت کسبوکارمان آتشنشانی نباشد یا آتشنشانی نماند.
هنوز نظری داده نشده است.