اين نوشته در تاريخ ۱۶ تیر ۱۳۹۷ در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شد که در ادامه تقدیم شما همراهان خوب همآفرينی میشود:
در شرایطی که قیمت دلار و سایر ارزهای خارجی به سرعت در حال افزايش است، مجالی برای نوآوری نداریم. زمانی که به دلیل تحریمهای بینالمللی، قدرت تامین برخی اقلام مواد اولیه را نداریم و خط تولیدمان متوقف مانده، صحبت از نوآوری بیمعناست. زمانی که دولت دمبهدم سیاستهای خود را تغییر میدهد و هر دم آییننامه يا محدودیتی جدید ابلاغ میشود، چطور میتوان برای نوآوری برنامهريزی کرد؟ زمانی که مشتریهای اصلیمان توان پرداخت بدهیهای انباشتهشان را ندارند و شرکتمان با بحران نقدینگی روبهرو شده، نوآوری در اولویت آخر قرار میگیرد.
سالهاست که جملات بالا را هر روز به شکلها و لحنهای مختلف از مدیران ارشد شرکتهای ایرانی میشنوم. اما قبل از قضاوت درباره صحت یا دقت این گزارهها، اجازه دهید نگاهی دقیقتر به معنای این پرسشها و پيشفرضهای آنها بياندازیم:
پيام اصلی جملات بالا این است که شرایط اقتصادی ایران بر خلاف دیگر کشورها بسيار متلاطم و بیثبات است. این که در چنين شرایطی، کسبوکارها برای بقا تلاش میکنند و گرفتار مشکلاتی بسیار جدی هستند و رفع آن مشکلات، اولويت نخستشان است و نمیتوانند به نوآوری فکر کنند. به همين دليل در اقتصاد متلاطم ايران نمیتوان نوآور بود و تجربه شرکتهای نوآور در دیگر کشورها را نمیتوان به ایران تعمیم داد. اکنون اجازه دهید کمی به پيشفرضهای ذهنی این گزارهها فکر کنیم.
احتمالا نخستین پیشفرض این است که نوآوری، ويژهی محيطهای باثبات و قابل پيشبينی است. بنابراین شرکتها فقط در کشورهایی که ارزش پولِ ملی آنها کموبیش ثابت باشد و سیاستهای کلان اقتصادیشان تغییرات ناگهانی نداشته باشند، میتوانند نوآوری کنند. شاید این پيشفرض با این استدلال شکل گرفته که نوآوری امری بلندمدت و پرریسک است و در فضای تغییرات شدید محیطی و ريسک محيطی بالا، غیر ممکن است. اما باید بگویم که این پيشفرض صحيح نيست. اگر چه ارزش پول ملی یا سیاستهای اقتصادی در کشورهای پيشرو ثبات بيشتری دارند، اما این امر به معنای ثبات بیشتر محيطِ کسبوکار نیست. در بیشتر کشورهایی که اقتصاد آنها از سازوکارهای بازار آزاد تبعیت میکند، عوامل ديگری همچون فشار رقابت يا سرعت بالای تحولات فناوری مسبب تلاطم و عدمقطعيتهای شدید هستند. برای نمونه، شرکتهای اروپایی شاهد حضور فزاینده و بیسابقه رقبای چينی هستند. هر روز در قاره سبز صدها شرکت چینی از راه میرسند که به لطف قوانین مشوقِ کسبوکار و تعرفههای پایین واردات به کشورهای اروپایی، محصولات و خدماتی بسیار ارزانقیمت ارائه میکنند. سرعت شرکتهای چينی در کپی کردن محصولات جدید و سپس بهبود سریع کيفيت محصولاتشان، بسياری از شرکتهای اروپایی را کلافه کرده است.
از سوی دیگر، هر روزه هزاران اختراع در جهان ثبت میشوند و با فاصله زمانی اندکی در دل محصولات و خدمات جدید به بازار عرضه میشوند. اختراعاتی که باعث بهبود عملکرد، افزايش کيفيت یا کاهش هزینه محصولات و خدمات موجود میشوند. این محصولات و خدمات هم به شکلی بیسابقه در قالب مدلهای کسبوکار جدید به بازار میرسند. غفلت از این اختراعات و مدلهای کسبوکار، نه تنها شرکتهای کوچک و متوسط که حتی شرکتهای بزرگ و جاافتاده را هم زمینگیر میکند. شرکت نوکیا را حتما هنوز به یاد میآورید. شرکتی که با سهم بیش از چهل درصدی از بازار جهانی گوشی تلفن همراه، سلطان بلامنازع این بازار جذاب بود. اما اندکی غفلت از نوآوریهای حوزه نرمافزار و به ويژه نوآوری انقلابی شرکت اپل در مدل کسبوکار تلفن همراه، در مدتی کوتاه به سقوط و شکست این شرکت بزرگ ختم شد.
بنابراين محيط کسبوکار در دیگر کشورها هم تلاطمهای خاص خود را دارد. شرکتهای ایرانی با توجه به محيط نسبتا بستهی اقتصاد ایران و تعرفههای وارداتی بسیار بالا، کمتر در معرض این تلاطمها هستند.
دومين پيشفرض فراگیر این است که اگر شرکتی درگیر مشکلات و بحران ناشی از تلاطم محيط اطراف خود باشد، چارهای ندارد جز این که نوآوری از اولویت خارج کند. برای نمونه، اگر شرکتی دچار بحران نقدینگی است، سخن راندن در باب نوآوری اشتباه است. متاسفانه این پيشفرض هم به شدت اشتباه است. البته این اشتباه تا حد زیادی ریشه در برداشت نادقیق از مفهوم نوآوری دارد. کسی که نوآوری را فقط به توسعه و عرضهی محصولی کاملا جدید خلاصه میکند و آن را هم در گرو سالها پژوهش و صرف هزينه فراوان میداند، صد البته که نوآوری را در زمان مشکلات کنار میگذارد. اما نوآوری مفهومی بسیار وسیعتر دارد که تغييرات ارزشآفرین برای شرکتها را پوشش میدهد. این تغییرات به هيچ وجه به تغییرات بنیادین در محصول محدود نیست. برای نمونه اگر شرکتی با مشکل کمبود نقدینگی روبهرو است، شاید علت آن وابستگی شدید به یک یا چند مشتری در صنعتی خاص باشد. در اینصورت، شرکت باید تلاش کند تا با نوآوری و تغییر در کانال توزیع، بازار هدف یا حتی مدل کسبوکارش، کانالهای درآمدی جدیدی برای خود خلق کند.
اگر شرکتی به علت محدودیتهای تحریم، در تامین یک یا چند قطعه یا ماده اولیه با مشکل روبهرو شده، شاید باید با نوآوری در فرآيند تامین خود راهی برای دور زدن تحریمها بیابد. این شرکت شاید بتواند با رویکری متفاوت، تامینکنندگان بالقوه داخلی را شناسایی و با توانمندسازی آنها، نه تنها قطعات یا مواد مورد نظر خود را از داخل تامین کند، بلکه فرصتهای درآمدی جدیدی را از راه مشارکت با این تامینکنندگان خلق کند.
چنانچه شرکتی محصولات تولیدیاش را فقط در بازار ایران عرضه میکرده و اکنون با افزايش قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی با مشکل تامین ارز لازم برای واردات مواد اولیه روبهرو شده است، شاید بتواند با نوآوری در حوزه بازار و بازاریابی، راهی برای صادرات محصولات خود بیاید. ورود به بازارهای صادراتی، شاید مستلزم انجام تغییرات اندک در محصولات یا بستهبندی آنها باشد. گشودن بازار صادرات نه تنها میتواند مشکل تامین را برای چنین شرکتی حل کند، بلکه میتواند امکان افزايش درآمدها و شناسایی فرصتهای مناسب کسبوکار در بازارهای جدید را هم برایش فراهم آورد.
توضیحات و مثالهای بالا نشان میدهد که (۱) محیط متلاطم کسبوکار، پدیدهای ويژهی ایران نیست و (۲) نوآوری میتواند رويکردی کاملا موثر در مواجهه با تلاطم و بحران باشد. شرکتهای پيشرو آموختهاند که نه تنها نوآوری آنها را از بحرانها میرهاند، بلکه سبب کشف فرصتهای بزرگ و پايدار درآمدزایی در حوزههای جدید و ناشناخته میشود. به شما اطمینان میدهم که در تکتکِ بحرانها و محدوديتهای محيط کسبوکار ایران، فرصتهايی ناب برای نوآوری و رشد نهفته است. نوآوری همیشه شبیه پارو زدن در آبهای آرام یک دریاچه نیست. گاهی رشد و تعالی در گروه هیجان پاروزنی در امواج خروشان است.
من بعنوان یک مخترع با این مشکل روبرو شدم. در این شرایط سخت و تحریم ها با نوآوری حتی میشه مکانیسم برخی از دستگاه ها را هم ساده تر کرد. یا میشه کمک کرد که نیروی جوان و علاقمند به ثبت اختراع در کشورهای مخاطب بپردازند. بقول آقای دکتر باقری کلی فرصت جدید را میشه پیدا کرد اگر نگاه ما به نوآوری نگاه صرفا هزینه برای نمایش نباشه.