اين نوشته در تاريخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شد که در ادامه تقدیم شما همراهان خوب همآفرينی میشود:
فرض کنید کسی از من بپرسد که چرا شنا نمیآموزی و شنا نمیکنی؟ آنگاه فرض کنید پاسخ من این باشد که: “من به چند دلیل فعلا امکان شنا ندارم. اول اینکه باید در حیاط منزل استخری بسازم. ساخت استخر به سرمایه زیادی نیاز دارد و حتی اگر سرمايهاش هم موجود باشد، کار آسانی نیست. برای این کار باید خودم چاله بزرگی حفر کنم که کار سختی است. شنیدهام که جلوگیری از نشتی و هدررفت آب استخر هم دشوار است. دوم این که باید در حیاط منزل چاهی حفر کنم که آب استخر را تامین کنم. حفر چاه به مجوز نیاز دارد و کار نفسگیری است. سوم این که برای شناآموزی باید یک مربی شنا را استخدام کنم که در منزل من ساکن شود و شنا کردن را بصورت روزانه به من بیاموزد. چهارم این که ….”
بیشک از این پاسخ من تعجب میکردید. شاید هم به این استدلال میخندیدید. اما باور بفرمایید نگاه برخی از شرکتها به نوآوری از جنس همین استدلال بالاست! این شرکتها گمان میکنند که برای نوآوری حتما باید تعدادی از دانشآموختگان ممتاز رشتههای مرتبط را از دانشگاههای شاخص استخدام کنند. سپس فضای کار مناسب و مجهزی را در اختیار آنها قرار دهند. در این فضای کاری باید تجهيزات تست و آزمایشگاهی پیشرفته و مواد لازم برای انجام پروژههای نوآورانه فراهم باشد. این افراد ایدههایی نوآورانه را مطرح میکنند و تعدادی از آنها را در قالب پروژههای پژوهشی و توسعههای اجرایی میکنند. این پروژهها به بودجه زیادی نیاز دارند که کل آن باید توسط شرکت تامین شود. تازه بیشتر این پروژهها ناموفق خواهند بود و فقط تعداد اندکی به نتیجه میرسند. شرکت شاید بتواند نتایج آن پروژههای موفق را در قالب محصولات و خدماتش خودش به بازار عرضه کند و از آن تعداد، ممکن است برخی مورد استقبال بازار قرار گیرند. این شرکتها گمان میکنند که کل این مسیر را باید تنها به اتکای منابع مالی و تخصصی خودشان طی کنند. همه این تصورات در کنار محدودیت منابع و شرایط اقتصادی کشور، باعث میشود که این شرکتها، نوآوری را امری بیش از اندازه پرهزینه، زمانبر و پیچیده تلقی کرده و عطایش را به لقایش ببخشند!
چنین نگاهی به نوآوری را میتوان در سه کلمه خلاصه کرد: نوآوری در چهاردیواری! وقتی نگاه شرکتی به نوآوری اینگونه محدود به چهاردیواری کسبوکار خودش باشد، طبیعی است که نوآوری را امری بسیار پرهزینه، زمانبر و پیچیده تلقی کرده و شانس موفقیتش را در آن ناچیز بداند. درست مانند کسی که برای شنا کردن به فکر ساختن استخر و حفر چاه در حیاط منزل و استخدام تماموقت و اسکان مربی شنا باشد! شرکتهایی که با انواع و اقسام محدودیتهای مالی، زمانی و تخصصی برای بقا در بازار پرتلاطم ایران تقلا میکنند، اگر نگاهشان به نوآوری این گونه باشد، حتما به سراغ آن نخواهند رفت و آن را تا اطلاع ثانوی از دستور کارشان خارج خواهند کرد!
این نگاه بسته به نوآوری تا حدود بیست سال پیش بسیار فراگیر بود و بسیاری از شرکتهای بینالمللی در عمل از همین رویکرد موسوم به «نوآوری بسته» پیروی میکردند. اما عوامل متعددی از جمله شتاب گرفتن تحولات فناوری، کوتاه شدن چرخه عمر محصولات و خدمات، پيچيده شدن محصولات و فناوریها، اهمیت یافتن داراییهای نامشهود، پراکنده شدن منابع دانشی و … باعث شدند که نگاه بسته به نوآوری پاسخگوی نیاز شرکتها نباشد. به همين دلیل به مرور زمان رویکرد دیگری جایگزین نگاه بسته به نوآوری شد. در رویکر جدید، شرکتها باید از ایدهها و منابع برونسازمانی در کنار ایدهها و منابع درونسازمانی استفاده کنند. از سوی دیگر، رسیدن به بازار حتما نباید از کانال محصولات و خدمات خود شرکت باشد و شاید شرکت به دیگران اجازه دهد که ایده یا فناوری جدیدش را به بازار ببرند به شرطی که خودش از این امر منتفع شود.
در نگاه باز به نوآوری که اصطلاحا «نوآوری باز» نامیده شده، شرکتها نباید در حوزه نوآوری، چرخ را دوباره اختراع کنند یا به اموری بپردازند که قبلا انجام شده یا در آنها مزیت ندارند. در عوض در قالب همکاری با شبکهای از شرکتها، سازمانها و حتی افراد که توانمندیها یا منابعی مکمل دارند، اهداف نوآورانه خود را با هزینه و زمانبری کمتر به پيش میبرند.
اگر شرکتها بپذیرند که باهوشترین افراد ضرورتا در استخدام آنها نیستند و منابع و توانمندیهای محدود آنها در کنار منابع و توانمندی دیگران میتوانند مزیتی بزرگتر و ماندگارتر برایشان بیافرینند، حتما رویکرد باز به نوآوری را با جدیت مورد توجه قرار خواهند داد. در نگاه باز به نوآوری، شرکتها ضرورتا تمام منابع مالی برای رساندن ایده جدید به بازار را به تنهایی تامین نمیکنند. شاید سازمان یا شرکت دیگری در رسیدن آن ایده به همان بازار یا بازاری مستقل ذینفع باشد و به همین دلیل بخواهد که بخشی از منابع لازم برای این کار را تامین کند. در نگاه باز به نوآوری، تنها راه کمک گرفتن از انسانهای خلاق، استخدام تمام وقت آنها نیست. شاید بتوان با تدابیری، از ایدههای خلاقِ جمع بزرگی از افراد در کشورهای مختلف در راستای اهداف نوآورانه شرکت کمک گرفت. شاید بتوان با شناخت عمیق انگیزهها و علاقهمندیهای این افراد خلاق، این کار را با کیفیتی به مراتب بالاتر و هزینهای به مراتب کمتر انجام داد. در نگاه باز به نوآوری، استارتآپها و مدلهای کسبوکار نوآورانه آنها میتوانند الهامبخش و حتی ناجی شرکتهای بزرگ و جاافتاده باشند. در نگاه باز به نوآوری، حتی میتوان واسطههای نوآوری، پژوهشگاهها، تامینکنندگان مواد و قطعات و حتی مشتریان را به منبع ایده و همراهان اثربخش فرآيند نوآوری شرکت تبدیل کرد.
با نگاه باز به نوآوری، میتوان ضمن افزایش شانس موفقیت، زمان و هزینه رساندن ایدههای جدید به بازار را نیز کاهش داد. این رویکرد نوین، انعطافپذیری شرکتها در مواجهه با تغییرات سریع فناوری و بازار را نیز به مراتب افزایش میدهد. اما تغییر رویکرد به نوآوری (از بسته به باز)، کار آسانی نیست و یکشبه محقق نمیشود. نوآوری باز با منطق و فرهنگ سنتی حاکم بر سازمانها و شرکتها سازگار نیست و به همین جهت، مقاومتها در برابر آن فراوان است. از سوی دیگر، شرکتها برای اتخاذ رویکرد باز به نوآوری به توانمندیها و دانش جدیدی نیاز دارند. با این وجود، شناخت دقیق و پیروی هوشمندانه از رویکرد نوآوری باز میتواند رمز ماندگاری و رشد سریع شرکتهای نوآور ایرانی باشد. در حالی که بیشتر شرکتها برای شنا آموزی و شنا کردن، مسیر حفر چاه، ساخت استخر و اسکان تماموقت مربی شنا را انتخاب میکنند، شرکتهای پیشرو میتوانند از روشی متفاوت و هزینه و زمانی کمتر به همان هدف برسند.
از استاد محترم جناب آقای دکتر باقری می خواهم برای درک روشن تر از مفهوم “نوآوری باز” نمونه های انجام گرفته در صنایع مختلف را مثال بزنند.
با سپاس فراوان
عالی خدا قوت