چند فروشنده سالهاست که در یک بازار شلوغ، کنار هم مشغول فروش نوعی ماده غذایی هستند. طبقهای حاوی انواع طعمهای این چیز به ردیف چیده شده و رهگذران بسته به نیاز و وسعشان خرید میکنند. این چیز سالهاست با توافق ضمنی همهی فروشندهها قیمتگذاری میشود. همه این کاسبان همسایه، کم و بیش از این شرایط راضیاند. اما این مادهی غذایی با وجود خوشمزگی، برای سلامتی مصرفکننده ضرر دارند. با این وجود، مردم هنوز به این چیز اقبال نشان داده و آن را میخرند.
اين نوشته در تاريخ ۱ مرداد ۱۳۹۸ در صفحه نخست روزنامهی شرق منتشر شد که در ادامه تقدیم شما همراهان خوب همآفرينی میشود:
روزی از روزها، یکی از این فروشندههای خوشبنیه، متوجه میشود که چیز جدید دیگری تولید شده که به همین اندازه خوشمزه است، اما مضرات این ماده غذایی سنتی را ندارد. از همه مهمتر این که قیمت این مادهی غذایی جدید، به سرعت رو به کاهش است. به حدی که قیمتش همین حالا هم از ماده غذایی سنتی، پایینتر آمده است. این فروشنده اطلاع مییابد که متولیان برخی شهرها، با استناد به مضرات آن مادهی سنتی، مصرف آن را ممنوع کردهاند و به زودی تعداد بیشتری از شهرها به این طرح ممنوعیت خواهند پیوست. این فروشندهی قوی جثه که انبار بزرگی از آن مادهی غذایی سنتی دارد، در این فکر است که به زودی قیمت چیزهای موجود در انبارش، به علت کاهش شدید مصرف، به یکباره سقوط میکند و دورریز میشود. او به فکر فرو میرود.
بالاخره این فروشندهی قویجثه دست به کار میشود. او تصمیم میگیرد که با توافق ضمنی چند فروشندهی دیگر، بازار را به هم بریزد. یک روز ضربهای محکم به طبق چیزهای چند فروشندهی دیگر میزند و مانع از ادامهی کار آنها در بازار میشود. چند اتهام اخلاقی به آن چند فروشندهی دیگر را هم چاشنی میکند و از آنها به پلیس شکایت میبرد. پلیس وارد میدان شده و آن چند فروشنده را برای سئوال و جواب نزد خود میخواند. فروشندهی قویجثه به خوبی میداند که کارش غیراخلاقی و غیر قانونی است و دیر یا زود آن فروشندهها به بازار باز خواهند گشت، اما معتقد است که تا آن زمان، این بازار از رونق افتاده است. او به شوق فروش سریع چیزهای انبارش، پیامدهای این رفتار زشت را میپذیرد.
فروشندهی درشتهیکل در غیاب آن چند فروشندهی بزرگ و شناختهشده، موجودی انبار خود را روانه بازار میکند و سود بسیار بیشتری به دست میآورد. اما وی این سود کلان را صرف ساخت یک کارخانهی بزرگ برای ساخت مادهی غذایی جدید میکند. او به غیراخلاقی و غیرقانونی بودن کار خود به خوبی آگاه است اما تا آبها از آسیاب بیفتد و آن فروشندههای قدیمی به بازار برگردند، قاعدهی بازی به کلی عوض شده است. تا آن زمان، فروشندهی قوی جثه یک مغازهی دونبش در بازاری جدید راه انداخته و متاع جدید خود (همان ماده غذایی خوشمزه، ارزانقیمت و مفید) را در حجم وسیع میفروشد. چند فروشندهی دیگر همدست با فروشندهی قویجثه، از این قائله سود میبرند و در بازار جدید، برای خودشان مغازهای دست و پا میکنند.
آن چند فروشندهي گرفتار پلیس و محکمه، عایدی مالیشان به صفر میرسد و پساندازشان هم خرج امرار معاش روزانهی خانواده و تلاش برای اثبات بیگناهی نزد حاکمان میشود. در نهایت وقتی رها میشوند و به بازار برمیگردند تا ضرر و زیان خود را جبران کنند، از رویارویی با شرایط جدید، شگفتزده میشوند. بازار قدیمی خلوت است و متاعشان به ثمن بخس هم به زور فروخته میشود. متاع دیگری هم برای فروش ندارند. خانوادهی این فروشندگان که سالها در رفاه نسبی زندگی کرده بودند، تحت فشار اقتصادی و روانی شرایط جدید، دچار تنش فراوان میشوند و ….
داستان بالا، داستان پایان دورهی نفت است که در این سه سال اخیر، بارها دربارهی خودش و پیامدهایش نوشتهام. آن چیز خوشمزه و مضر، نفت است و ایران، یکی از فروشندگان رانده شده از بازار. دیگر فروشندههای کنار گذاشته شده، ونزوئلا، سوریه و لیبی هستند. ایران را به تهمت ناروای تلاش برای ساخت بمب هستهای، ونزوئلا را به تهمت دیکتاتوری، سوریه را به تهمت کشتار و لیبی را با هرجومرج از بازار راندهاند. این کشورها به جز نفت، محصول یا خدمت دیگری برای عرضه به بازار جهانی نداشتهاند و سیاستگذاران آنها از فراهم آوردن زمینهی مناسب برای صادرات پایدار غیرنفتی ناتوان بودهاند.
آن فروشندهی زورگو، آمریکا است که با بیپروایی بیسابقه، تولیدکنندگان سنتی نفت را با تهمتهای ناروا و نابهجا و به مدد زور بازوی اقتصادی خود، از بازار رانده است. تولید نفت آمریکا در دو سه سال اخیر، جهشی بیسابقه یافته است. اکنون آمریکا صاحب سهم بزرگی از جای خالی نفت ایران، ونزوئلا، سوریه و لیبی شده است. این روزها سودی سرشار و بیسابقه از بازار نفت، نصیب اقتصاد آمریکا میشود که این خود میتواند زمینهساز رایآوری و پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آتی به ويژه در ایالتهای نفتخیر باشد. چند روز پیش، بیژن زنگنه وزیر نفت در اشارهای دیرهنگام به این پدیده گفت که: «علت فشار به ايران و ونزوئلا، جا باز كردن برای محصولات آمريكاست. از جولای ٢٠١٧ تا جولای ٢٠١٩ آمريكا ٣ ميليون و سيصد هزار بشكه توليد نفت خود را اضافه كرده است. در بازار كسی تصور نمیكرد آمريكا با اين سرعت توليد خود را اضافه كند و اين امر نيازمند یک شوک بود.» عربستان سعودی و روسیه هم دو فروشنده بزرگ دیگر این بازار هستند که با آمریکا هماهنگ عمل میکنند و از منافع حذف ایران و ونزوئلا از بازار نفت بهرهای فراوان برده و میبرند.
مادهی غذایی جدید و سالم روایت ما، همان منابع انرژی تجدیدپذیر هستند. در سالهای اخیر، انقلابی در فناوری تولید برق خورشیدی و بادی رخ داده است. امروزه برق تولیدی از این منابع، نه تنها پاکتر که ارزانتر از برق نیروگاههای متداول هستند. در ۴۰ سال گذشته، هزینه تولید هر وات برق خورشیدی ۱۰۰ برابر کمتر شده است. در برخی نقاط آفتابی زمین، برق خورشیدی به ارزانترین منبع انرژی تبدیل شده است. در ابوظبی، هزینه تولید هر کیلووات ساعت برق خورشیدی به کمتر از ۲.۴ سنت (یعنی کمتر از نصف هزینه تولید همان میزان انرژی از گاز طبیعی) رسیده است. مهمتر این که شیب کاهش هزینه تولید برق خورشیدی و بادی همچنان تند است. حجم سرمايهگذاری آمریکا در انرژیهای تجدیدپذیر افزایش یافته است. عربستان سعودی هم در یک سال گذشته، سرمایهگذاری قابل توجهی در این حوزه داشته که پروژهی ساخت یک نیروگاه خورشیدی با برآورد ۱۰۰ میلیارد دلاری تنها یکی از نمونهها است.
بسیاری از کشورها در حال قانونگذاری برای محدود کردن استفاده از منابع فسیلی انرژی هستند و جریمههای فزایندهای برای شرکتهای آلایندهی محیط زیست وضع کردهاند. انتظار میرود که این محدودیتها روز به روز افزایش یافته و اجرای آنها با سختگیری بیشتری دنبال شوند.
در این میان، سیاستگذاران اقتصادی کشور، رویای بازگشت به بازار پررونق نفتی را در سر میپرورانند. به گمان آنها، پس از کنار زدن تحریمهای ظالمانهی آمریکا، بازار پررونق ۶۰ یا ۷۰ دلاری نفت همچنان برقرار است و ایران میتواند با فروش روزانه چند میلیون بشکه نفت، ضرر و زیانهای دوران تحریم را جبران کند و بودجههای عمرانی را دوباره افزایش دهد. این سیاستگذاران احتمالا انتظار دارند که سرمايهگذاری لازم برای افزایش تولید نفت و بازسازی زیرساختهای صنعت نفت را هم از محل سرمایهگذاری خارجی تامین کنند!
آرزو میکنم ای کاش این رویاها بتواند رنگ واقعیت به خود بگیرد. اما به احتمال فراوان پس از تحریمها، دورهی این متاع سیاه گذشته باشد. در دورهی جدید، نفت نه یک متاع راهبردی و تعیینکننده در مناسبات جهانی، که یک محصول معمولی با بازاری به شدت نزولی خواهد بود. محصولی که با کمترین حاشیهی سود به فروش خواهد رسید. در دورهی جدید، سرمایهگذاری در صنعت نفت در مقایسه با گزینههای جذابتر سرمایهگذاری در منابع تجدیدپذیر انرژی، بی توجیه میشود.
در انتها با صدای بلند و برای چندمین بار به سیاستگذاران اقتصادی کشور نهیب میزنم که زمان را برای مهیاسازی کشور برای پایان دورهی نفت از دست ندهند. این فریاد را برای فرزندانمان به یادگار میگذارم تا بدانند که صدایی بود و گوشی که شنید یا نشنیده گرفت و سرگرم هیاهوی خود شد. باید هر چه زودتر جمعی از نخبگان اقتصادی کشور، مامور برنامهریزی برای زمینهسازی عرضهی محصولات و خدمات جدید و نوآورانهی ایرانی به بازارهای بینالمللی شوند. آن دسته از سیاستگذاران اقتصادی که تمام انگارههای ذهنی آنها بر پایه نفت و اقتصاد نفتی بنا شده، دور از ذهن است که توان موفقیت در این ماموریت بزرگ را داشته باشند. مقام عالی وزارت نفت ما در مصاحبه اخیر خود، با شگفتی از افزایش سهم آمریکا در بازار نفت یاد کردهاند و احتمالا به زودی با شگفتی از سقوط تاریخی قیمت نفت یاد خواهند کرد. گویا بنا است با ابراز این غافلگیر شدنهای مدام، خود را تبرئه کنیم.
این تحلیل با اتفاقات اخیر و تهدید ایران به حذف از بازار نفت، معنی دقیقتری دارد. احسنت به اینده پژوهی شما.