شاید شنیده باشید که: “نوآوری یعنی کاری به کلی جدید. کاری بیسابقه. کاری که تاکنون در هیچ کشور و شرکت دیگری انجام نشده باشد. اگر غیر از این باشد که کپیکاری است و نمیتوان آن را نوآوری به حساب آورد!”
اين نوشته در تاريخ ۵ آبان ۱۳۹۷ در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شد که در ادامه تقدیم شما همراهان خوب همآفرينی میشود:
شاید شنیده باشید که: “نوآوری یعنی کاری به کلی جدید. کاری بیسابقه. کاری که تاکنون در هیچ کشور و شرکت دیگری انجام نشده باشد. اگر غیر از این باشد که کپیکاری است و نمیتوان آن را نوآوری به حساب آورد!”
جملات بالا دلالت بر برداشتی ويژه از نوآوری دارند که در میان بسیاری از مدیران رایج است. متاسفانه، این برداشت نه تنها نادرست است، بلکه از موانع نوآوری در شرکتهای ایرانی به شمار میرود. اگر چه برخی نوآوریها واجد شرایط فوق هستند و به معنای واقعی بیسابقه به شمار میروند، اما نمیتوان این قاعده را به همه نوآوریها تعمیم داد چرا که بیشتر نوآوریها از جنس بهبودها و تغییراتی هستند که پیش از این در جاهای دیگر نیز پیادهسازی شدهاند.
تعاریف فراوانی از نوآوری وجود دارد اما تقریبا در هیچکدام از تعاریف پذیرفته شدهی نوآوری، شرط تازگی جهانی و بیسابقه بودن مطلق بیان نشده است. نوآوری به تغییراتی گفته میشود که در عمل پیاده شده باشند و برای شرکت یا سازمان اجرا کننده، ارزشآفرین باشند. همانگونه که از این تعریف برمیآید، در نوآوری تاکید بر ایجاد تغییرات در شرکت اجراکننده و ارزشآفرینی برای همان شرکت است، فارغ از این که این تغییرات پیش از این توسط دیگر شرکتها نیز اجرا شده باشند یا خیر.
برای نمونه، اگر خدمتی پیش از این توسط یک شرکت آلمانی ارائه شده و بعدها یک شرکت ایرانی هم آن خدمت را ارائه کرده، به شرط ارزشآفرین بودن این تغییر برای آن شرکت ایرانی، کاملا برایش مصداق نوآوری دارد. یا اگر مدل کسبوکاری نوین پیش از این توسط یک شرکت ایرانی پیادهسازی شده باشد و بعدها شرکتی دیگر آن را به گونهای سودآور به خدمت گیرد، این تغییر مدل کسبوکار برای شرکت دوم هم نوآورانه قلمداد میشود. حتی اگر یک بهبود فرآيندی پیش از این در یکی از واحدهای سازمان اعمال شده و واحد دیگری برای اولین بار آن بهبود را انجام دهد و از این کار منتفع گردد، این تغییر برای آن واحد دوم نوآوری تلقی میشود.
یکی از دلایل اعتقاد به لزوم بیسابقه بودن همهی نوآوریها، اشتباه گرفتن مفهوم نوآوری با اختراع است. این در حالی است که این دو مفهوم بسیار با هم متفاوتند. اختراع به دلیل نقش ويژهای که در اقتصاد کشورها دارد و ثبت آن میتواند حقوق انحصاری تجاری در پی داشته باشد، شروطی دقیق دارد که کموبیش در نظام حقوقی بیشتر کشورها به رسمیت شناخته شده است. یکی از این شروط پذیرفته شدهی ثبت اختراع، تازگی مطلق است. به بیان سادهتر، موضوعی که قرار است به عنوان اختراع ثبت شود نباید پیش از آن در هیچ کجای جهان برای عموم افشا شده یا بکار گرفته شده باشد. از همین رو، اگر بناست موضوعی به عنوان اختراع در ایران ثبت شود، آن موضوع نباید پیش از آن در داخل یا خارج از ایران برای عموم افشا شده باشد. یعنی اگر برای مثال فردی آلمانی پیش از این اختراعی مشابه را ثبت کرده یا همان موضوع فنی را در قالب مقالهای منتشر کرده باشد، طبق قانون امکان ثبت آن اختراع در ایران برای هیچ فرد یا شرکتی وجود ندارد.
بنابراین، تازگی اختراع مرز ندارد و مطلق است. زمانی که مفهوم نوآوری با اختراع اشتباه گرفته میشود، همان انتظار تازگی مطلق به نوآوری تعمیم داده میشود. به همین دلیل، یک نوآوری که پیش از این در جایی دیگر تجربه شده باشد، فارغ از پتانسیل ارزشآفرینیاش برای شرکت، کمارزش تلقی میشود. در این چارچوب ذهنی، اختصاص منابع سازمانی محدود به امری کمارزش قابل توجیه نیست و در عمل، نوآوری از دستور کار شرکت کنار گذاشته میشود.
البته باید اشاره کنم که با وجود تفاوت مفهوم نوآوری با اختراع، همپوشانیهایی هم میان این دو وجود دارد. اگر اختراعی بتواند تولید و روانه بازار شده و ارزشآفرینی کند، میتواند نوآوری باشد. اما بسیاری از اختراعات هيچگاه به بازار نمیرسند و از سوی ديگر، بسیاری از نوآوریها هم یا فنی نیستند یا جنبه اختراعی ندارند.
پرواضح است که فراوانی آن دسته از نوآوریها که تاکنون در هيچ کجای جهان اجرایی نشدهاند نسبت به مابقی انواع نوآوریها بسیار کمتر است. همچنین میتوان پذیرفت که اینگونه نوآوریها برای ظهور و اجرایی شدن به توانمندیهای بالاتر و سازوکارهای پیشرفتهتری نیازمندند. در عوض، تلاش برای پیادهسازی نوآوریهایی که پیش از این ارزشآفرینی آنها برای دیگر شرکتها یا سازمانها اثبات شده است، امری سادهتر است. همچنین، ریسک نهفته در این گونه نوآوریها کمتر است.
بسیاری از شرکتهای نوآور امروز، نوآوری را از نوآوریهای انقلابی و بیسابقه شروع نکردهاند. کافیست به پیشینه سامسونگ به عنوان یکی از پیشتازان نوآوری دقت کنیم. ويژگی بارز مسیر تعالی سامسونگ، ارزشآفرینی از تغییراتی بود که پیش از آن توسط شرکتهای دیگر آزموده شده بودند. تولید محصولاتی که دیگر شرکتها وارد بازار میکردند و با استقبال مردم روبهرو میشدند، به سرعت در دستور کار سامسونگ قرار میگرفت. تولید همان محصولات، نیازمند تغییرات جدی در شیوه انجام کارها در درون سامسونگ بود. در بسیاری از موارد، تولید همان محصولات، امری فراتر از مهندسی معکوس و کپیکاری بود و چالشهای ويژه خود را داشت. برای نمونه، بسیاری از اجزای محصولات جدیدِ شرکت رقیب، مورد حمایت حقوق مالکیت فکری بود و سامسونگ میبایست راهی برای دور زدن اختراعات ثبت شده قبلی برای انجام همان کارها پیدا میکرد. اما امروزه هر دو نوع از نوآوریها در این شرکت رایج است و بسیاری از نوآوریهای جدید این شرکت از تازگی جهانی هم برخوردارند.
در انتها باید تاکید کنم که مداومت در نوآوریهای قبلا آزموده شده، علاوه بر ارزشآفرینی و منافع مستقیم آنها، دو نتیجه مهم دیگر برای شرکتها در پی دارد. نخست این که باعث شکلگیری راهبردها و فرآيندهای سازمانی لازم برای نوآوری نظامیافته میشود. بنابراين نوآوری کردن از حالت موردی و شانسی خارج شده و به تدريج حالت نظاممند به خود میگیرد. دوم این که در نتیجه پیادهسازی موفق همان نوآوریها، جسارت و مهارت لازم برای پیادهسازی موفق نوآوریهای بیسابقه در شرکت و در میان مدیران آن ایجاد میشود. بنابراین، برای شرکتهایی که نظام و فرآیند رسمی برای نوآوری در آنها وجود ندارد، محدود شدن به نوآوریهای بیسابقه و دارایِ تازگی جهانی، همچون برداشتن سنگ بزرگ است که معمولا نشانهی نزدن است!
هنوز نظری داده نشده است.