اين نوشته در تاريخ ۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شد که در ادامه تقدیم شما همراهان خوب همآفرينی میشود:
—-
“این شرکت سالهاست که کسبوکار موفقی دارد و تا امروز هم نه مدیر نوآوری داشته و نه فرآيند نوآوری.” بسياری از مديران ايرانی بعد از شنيدن ضرورت نوآوری برای شرکتها، پیش و بيش از هرچيزی این جمله به ذهنشان خطور میکند. برخی از آنها اين جمله را بر زبان میرانند و برخی رودربایستی کرده و خود را سانسور میکنند. از قضا این گزاره در بيشتر موارد درست است! يعنی بيشتر شرکتهای ايرانی (حتی برخی از بهترينها و موفقترينها) تاکنون بدون نوآوری هم روزگارشان به کام بوده. اگر هم نوآوری داشتهاند، موردی و غیرسیستمی بوده. بنابراين اين گزاره که کسبوکار شرکتهای ايرانی بدون نوآوری رونق داشته میتواند درست باشد اما نتيجهای که بيشتر مديران از اين گزاره میگيرند اشتباه و خطرناک است.
شیر درآمد نفتی یک سده است که اقتصاد ایران را سیراب کرده است. زندگی بسياری از بنگاههای اقتصادی ایران در دهههای گذشته مستقیم یا غیرمستقيم به این درآمد نفتی وابسته بوده. بسياری از بنگاههای اقتصادی ايران به پشتوانه همين درآمدهای نفتی، درگير دستبهدست کردن کالاهای وارداتی يا همان کالاهای حاصل از دانش و نوآوری خارجی بودهاند. امورات همه این بنگاهها هم کموبيش به خوبی میگذشته و کسی بدون نوآوری درنمانده است.
بيشتر شرکتهايي هم که درگير توليد بودهاند، توليد خود را با استفاده از ماشينآلات و طراحی وارداتی انجام دادهاند. خيلیها از تسهيلات ارزانقيمت دولتی (يا همان درآمد نفتی) برای تامين اين ماشينآلات و خريد ليسانس يا طراحی خارجی بهرهبردهاند. کسبوکار اين شرکتها هم کموبيش بد نبوده. سالهای سال با استفاده از همان ماشینآلات و طراحی خریداری شده توليد میکردند و وقتی تجهيزات از رده خارج میشد يا کسی خريدار آن محصولات نبود، دوباره سراغ تسهيلات دولتی میرفتند و با دريافت دوباره تسهيلات ارزانقيمت، دوباره ماشينآلات و طراحی میخريدند. نام این کار را هم «نوسازی صنایع» میگذاشتند!
خيلیها هم همان درآمدهای نفتی را در بازار زمين و مسکن به جريان میانداختند و بدون نوآوری در هيچکجای زنجيرهی فعاليتهای خود، سود تضمينشدهی قابلتوجهی داشتند. در چنين شرايطی اگر شرکتی به سراغ فعاليتهای نوآورانه میرفت، کارش غیرضروری يا حتی عجيب تلقی میشد. البته ناگفته نماند که معدود شرکتهايي که در همين شرایط به سراغ نوآوری رفتهاند، عملکرد و رشد بسيار بهتری داشتند. با این وجود، عدم اقبال بيشتر شرکتها به نوآوری کاملا قابل درک بود.
اما این شرایط تغییر کرده است! شناختی مختصر از وضعيت اقتصادی کشور و روند تحول اقتصاد جهانی برای پیبردن به اين تغيير اساسی کافيست.
دولت نمیتواند همچون گذشته درآمدهای نفتی را به طرحهای عمرانی و سرمايهگذاریهای توسعهای سرازير کند. بخش عمدهای از درآمد نفت صرف تامين يارانه و هزينههای فزاينده بدنهی فربه دولت میشود و دولت در تامين مالی خدمات عمومی دچار مشکلات فزاينده است. در اين شرایط دولت نمیتواند همچون گذشته درآمد نفتی را دستودلبازانه صرف جبران ناکارآمدی و بهرهوری پایین بنگاههای اقتصادی دولتی، نیمهدولتی و حتی خصوصی کند. حتی اگر فرض کنيم که جريان درآمدهای نفتی تداوم داشته باشد (که شواهد فراوانی خلاف اين را نشان میدهد)، دولت چارهای جز کوچک سازی خود و تسهيل فضای کسبوکار به نفع بخش خصوصی ندارد. زين پس، ایجاد رشد و اشتغال بيش از هر زمان ديگری بر عهده بخش خصوصی خواهد بود. اين امر لاجرم به معنای افزايش رقابت است. تجربه جهانی هم گواه بر آن است که در فضای رقابتی، نياز به نوآوری برای افزايش کارايي و ايجاد فرصتهای رشد افزايش خواهد يافت.
اما جدای از تحولات داخلی اقتصاد ايران، تغييرات بزرگی در سطح جهانی رخ داده که بازار ايران را نيز متاثر کرده است. اين تغييرات باعث شده که قواعد و ماهيت صنعت و رقابت بهشدت متحول شود. کسبوکارهای مبتنی بر دسترسی به منابع طبيعی (همچون نفت) به تدريج جايگاه خود در صدر پولسازترين شرکتها را از دست دادهاند. بيشتر صنايع ماهيت دانشی و فناوریبنيان پيدا کردهاند و شرکتهای نوآور جای شرکتهای منبعپايه و نفتی را گرفتهاند. عرضه محصولات و خدمات و فناوریهای جديد شتاب بیسابقهای به خود گرفته است. محصولات و خدمات بسيار سريعتر از گذشته منسوخ میشوند و جای خود را به محصولات و خدمات نوآورانهتر میدهند. اين تحول بزرگ فقط محدود به صنايع پيشرفته نيست و کموبيش همه صنايع را تحت تاثیر قرار داده است.
در نتيجه اين تحول بنيادين در اقتصاد جهانی، سهم فزايندهای از ارزش افزوده صنايع به شرکتهايي تعلق میگيرد که خودشان خالق دانش و فناوری نوين و پيشران نوآوری هستند. معنای ديگر اين حرف اين است که آنهايي که به دانش، فناوری و تجهيزات دیگران وابسته هستند، شاهد کاهش تدريجی حاشيه سود فعاليتهای خود بوده و خواهند بود. در اين شرایط، آندسته از صنايع توليدی کشور هم که کاملا به تجهيزات و دانش طراحی خارجی وابسته هستند، در معرض خطر قرار گرفتهاند. نياز بازار خيلی سريعتر از گذشته تغيير میکند و مشتريان منتظر بهبود زود به زود و شتابان محصولات و خدمات هستند. اما بدون نوآوری و دسترسی به دانش و فناوری مربوطه، امکان اعمال اين تغییرات دستکم در بازه زمانی مورد انتظار مشتريان وجود ندارد. به همين علت، بيشتر کارگاههای صنعتی و حتی شرکتهای خدماتی کشور برای بقا تقلا میکنند و شرایطشان رو به رشد و پيشرفت نيست.
اگر چه هنوز در صدر فهرست پرفروشترين شرکتهای ايرانی، نام بنگاههای منبع پايه نفتی و پتروشيميايي به چشم میخورد. اما اين حضور ديری نخواهد پاييد و نسل جديد شرکتهای ايرانی به زودی جای آنها را در صدر فهرست خواهند گرفت. تفاوت نسل جديد شرکتهای پيشتاز ايرانی با گذشتگان، ماهيت دانشی و نوآورانه آنهاست. اين شرکتها برای بقا به نوآوری آنهم بصورت نظاممند و پيوسته نياز دارند.
بنابراين اگر زين پس مديری گفت که “این شرکت سالهاست که کسبوکار موفقی دارد و تا امروز هم نه مدیر نوآوری داشته و نه فرآيند نوآوری.” بايد در پاسخ گفت که این گزاره در گذشته درست بوده اما تعميم پيشفرضهای گذشته به آينده، آنهم در روزگاری که تحولات سرعت گرفته، کاری اشتباه است و پيامدهای ناگواری خواهد داشت.
هنوز نظری داده نشده است.