اين نوشته در روز دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵ در صفحه نخست روزنامه شرق منتشر شد که در ادامه تقديم همراهان همآفرينی میشود:
پيشبينی کردن به ويژه در حوزهای پيچيده و پرابهام مثل سياست، کاری بس دشوار و شاید ناممکن است. با اين وجود، يک سناریوی جدی در باب دوره زمامداری دونالد ترامپ وجود دارد که در بيشتر تحليلها از آن غفلت میشود.
در اين سناريو، تکيه پرسروصدای دونالد ترامپ بر اريکه قدرت ديری نخواهد پاييد. يعنی وی در زمانی کوتاه از بازی قدرت آمريکا حذف يا فضای مانور وی به شدت مهار خواهد شد. اين حذف زودهنگام به علت رفتارهای سياسی ناپخته يا کلام غير ديپلماتيک و جنجالی او نخواهد بود. نارضايتی گسترده زنان، مهاجران، رنگين پوستان، مسلمانان و مکزيکیتبارها از وی را هم فراموش کنيد. اين سناريو ربطی به موضعگيریهای ضدايرانی يا نارضايتی گسترده نخبگان سیاسی آمريکا از وی هم ندارد.
حتما میپرسيد که چه عامل ديگری وجود دارد که تاثيرش میتواند از همه اين موارد بيشتر باشد؟
در اين سناريو، بساط قدرت ترامپ برچيده خواهد شد، چرا که سياستهای وی برخلاف منافع غولهای اقتصادی امروز آمريکا است. تفکرات اقتصادی ترامپ برگرفته از بازار املاک است و با اصول اقتصاد امروز آمريکا و جهان همخوانی ندارد. تفکرات وی زمانی میتوانست قدرت آفرين باشد که زمين، سرمايه و دسترسی به منابع زيرزمينی اهرمهای اصلی ثروتآفرينی بودند. اما چند دهه از آن زمان گذشته است. مدتهاست که شرکتهای دانش و فناوریبنيان، جای شرکتهای نفتی را در صدر برترين شرکتهای جهان گرفتهاند.
به قدرت رسيدن ترامپ، کودتا علیه همين شرکتهای بزرگ دانشبنيان آمريکا است. نوعی تلاش برای برگرداندن زمان به عقب. بیدليل نيست که رکس تیلرسن، رييس سابق شرکت نفت اکسون موبيل که از سال ۱۹۷۵ تا کنون در اين شرکت نفتی کار کرده، به عنوان وزير امور خارجه دولت ترامپ برگزيده میشود. بیدليل نيست که از همان روز اولِ ورود ترامپ به دفتر کار جديدش، تنش لفظی با ايران افزايش میيابد تا قيمت نفت روند صعود را تجربه کند. بیدليل نيست که ترامپ دم از خروج از پيمان آب و هوايي پاريس میزند. بیدليل نيست که وی بلافاصله پس از به قدرت رسيدن، پروژه دو خط لوله انتقال نفت مناقشه برانگیز را که اوباما به دلیل آسیبهای زیست محیطی متوقف کرده بود، احیا کرد.
ديوار کشيدن دور کشور، محدود کردن تجارت خارجی، ايجاد تنش با ديگر کشورها به ويژه چين و خراب کردن وجهه آمريکا، نه تنها با اصول قدرت نوين اقتصادی سازگاری ندارد، بلکه با آن در تعارض آشکار است. غولهای نوين اقتصادی، شرکتهايي هستند که پلتفورمهای جهانی اينترنتی میسازند و تمام افراد و شرکتها را فارغ از مليت يا حتی مکان جغرافيايي وامیدارند تا بر پايه قواعد ديکته شده آنها بازی کنند. از قضا بيشتر اين غولهای نوين اقتصادی، آمريکايي هستند. شرکتهايي همچون اپل، مايکروسافت و فيسبوک، پلتفورمهای خود را به همه دنيا تحميل کردهاند و همگان با بازی بر اساس قواعد اين پلتفورمها، دست برتر اقتصادی و همچنين امنيتی را به اين شرکتهای آمريکايي بخشيدهاند.
اما پيشنياز پلتفورمسازی در مقياس جهانی، دسترسی آسان و بدون دردسر به بازارهای جهانی و مهمتر از آن، دسترسی راحت به منابع دانشی است. شرکتها بايد آزاد باشند تا بهترين افراد و شرکتهای صاحب دانش و فناوری برتر را فارغ از مليت و جغرافيای آنها به کار بگيرند و محصولات و خدمات دانشی را با کمترين محدوديتها در سطح جهانی عرضه کنند. اينها از الزامات نوآوری باز است که دست برتر اقتصادی را در یک دهه اخير به شرکتهای آمريکاييها بخشيده است.
اما ترامپ با بستنها، محدود کردنها، ديوارکشيدنها و تهديد کردنها، پيشتازان اقتصادی آمريکا را به شدت به چالش خواهد کشيد و اهرمهای قدرتشان را تضعيف خواهد کرد. به جرات میتوان گفت که نشستن ترامپ بر مسند ریاست جمهوری آمريکا، کودتای تفکرات تاريخ گذشته اقتصادی بر عليه نظام نوين اقتصادی است. نظام نوينی که پايههای قدرتش نه در املاک و منابع زيرزمينی، که در دانش و نوآوری است.
غولهای بزرگ دنیای دانش و فناوری به خوبی متوجه این تهدید بزرگ هستند. تهديدی که ماهيت وجودی آنها را هدف گرفته است. بی جهت نيست که صد شرکت بزرگ دنيای فناوری اطلاعات در حرکتی بیسابقه و هماهنگ، در اعتراض به فرمان مهاجرتی دونالد ترامپ، بیانیه مشترکی تسلیم دادگاه کردند. اَپل، فیسبوک، گوگل، مایکروسافت و توییتر، جزو تهيهکنندگان اين عریضهی مشترک هستند. در اين عريضه به صراحت ذکر شده که: “فرمان مهاجرتی دونالد ترامپ به تجارت، نوآوری و در نهایت به رشد اقتصادی آمریکا لطمات قابل توجهی میزند.”
فراموش نکنيد که اين پيشتازان دنيای فناوری، نه تنها از قدرت اقتصادی و توان مالی بالایی برخوردارند، بلکه نفوذ گستردهای در ميان مردم دارند که به آنها توان موجسازی و بسيج افکار عمومی میدهد. همين شرکتها به راحتی میتوانند ميليونها نفر را عليه ترامپ به خيابانها بياورند، کما اين که نقش آنها را نمیتوان در اعتراضات اخير داخل و خارج از آمريکا بیتاثير دانست. حال تصور کنيد که شرکتهای قدرتمند دنيای اينترنت، پيام کودتای نفتی ترامپ را دريافت کرده باشند (که کردهاند) و بخواهند تمام توان مالی و اجتماعی خود را برای زمين زدن دولت کودتا بکار بگيرند. در چنين شرايطی، سناريوی پايين آمدن زودهنگام ترامپ از اريکه قدرت را نبايد از ذهن دور کرد.
سلام دکتر باقری عزیز. متشکرم از مقاله و نوشتار تحلیلی شما.
شاید
بسیار عالی
سلام آقای دکتر کامران باقری عزیز. ممنون بابت مقاله خوب شما. شاید این شرایط تا مدت کوتاهی به نفع اقتصاد ایران باشد. اقتصادی که چند دهه از دنیا عقب تر است.
بادرود، آقای ترامپ هم تنها نیست. و اشاره شما به “بساط قدرت ترامپ” ناشی از توهمات رایج درباره تکرو بودن ترامپ است. شرکتهای دانش بنیان کاملا مستقل نیستند. بعنوان مثال شرکت زایلوگ که نخستین میکروپروسسورها را ساخت متعلق به شرکت نفتی اکسان بود. آن اشخاص حقیقی و حقوقی هم که با نام و صفاتشان از طریق نشریات و رسانه های عمومی آشنا شده ایم بخش کوچکی از نیروهای دوراندیش و فعال امریکا و جهان است. البته سودجوئی بنگاههای فراملیتی عامل موثری است ولی ترامپ از عظمت امریکا سخن می گوید که یک آرزوی همگانی مردم آمریکا است. و یک آرزوی هردو حزب بزرگ آمریکا: bipartisan
سلام
بسيار عالي…
اما وقوع يه اتفاقي كه احتمالش هم هست ذهن مرا آزار مي دهد…. و آن اين است كه اين سياستهاي ترامپ در كوتاه مدت باعث رشد اقتصادي بالا و اشتغال بسيار براي آمريكاييها و امنيت فراوان به همراه داشته باشد همان چيزي كه در انتخابات وعده داده بود… و اگر چنين شود همه ي معادلات جابجا خواهد شد…
سلام
با تشکر از تحلیل شما نسبت به وضع جاری آمریکا و نقش شرکت های دانش بنیان در اقتصاد امروز.
اما به طور کلی می توان گفت موضوع ارائه شده قابل تامل است و با توجه به سیاست ورزان پشت پرده سیاست های کشور آمریکا بایستی منتظر بود.
قابل تأمل است.
دکتر باقری عزیز
سلام و عرض ادب
موضوع جالبی است و البته جای تامل دارد، مشخص است که شرکتهای دانش بنیان در آمریکا به عنوان غولهای اقتصادی به شمار میروند و البته هنوز یا قدرت لابی گری خود را نشان نداده اند و یا ما از آن بی خبر هستیم، کاری که کارتلهای نفتی و شرکتهای اسلحه سازی در گذشته و حال در حال انجام آن هستند. شاید این حرکات ترامپ برای اتحاد افراد نخبه خیلی موقعیت مناسبی فراهم کند.
در کل نگاه جالبی بود و علاوه بر انتظار آینده بایستی شرایط را نیز پایش نمود.