کتاب سرنوشت این سرزمین کهن یک بار دیگر ورق خورد و همگی به یکباره و به شدت به آینده پرتاب شدیم. آیندهای که مهیای آن نبودیم. آیندهای کاملا متفاوت از آنچه به یاد داشتیم و داریم. چیزی که درک ابعاد آن به گذشت زمان احتیاج دارد! تحولی آنچنان شگرف که سبک زندگی همهی ما ایرانیان، بله تک تک ما، را به سرعت تغییر خواهد داد. زندگی فردی و جمعی ما همچون گذشته نخواهد ماند.
مراد من طلوع بهار و ورود به سال ۱۳۹۹ نیست. سالی که آرزو دارم برای همهی مردم جهان و به ويژه ایرانیان، با سلامتی و خوبیهای فراوان گره بخورد. مراد من، تاخت و تاز بیرحمانهی ویروس کرونا (کووید ۱۹) و نگرانیهای اجتماعی و اقتصادی آن هم نیست، چرا که دیر یا زود، انسان هوشمند راه مقابلهی عالمانه با این تازهوارد را خواهد آموخت. همهگیری کرونا بر بدن نحیف اقتصاد ایران زخمهایی بر جای خواهد گذاشت که دیر یا زود التیام خواهند یافت. مراد من تحولی است که آثار زخم آن محو شدنی نیست. تحولی که زیر هیاهوی خبری کرونا هنوز دیده و فهمیده نشده است. اما به زودی به تیتر اصلی رسانهها تبدیل خواهد شد. کمی صبر کنید تا امواج تیترها و تحلیلها را ببینید.
مراد من پایان دورهی نفت است. در چند سال گذشته بارها و بارها در باب نزدیک بودن این پایان نوشته بودم. گفته بودم که این پایان نه به آرامی که یکباره رخ خواهد داد. (در پست بعدی لینک نوشتههای قبلیام درباره پایان دورهی نفت را تقدیم میکنم). وضعیت شکنندهی بازار نفت خبر از نزدیکی سقوط میداد اما نمیدانستم که ماشهی شلیک سهمگین به اقتصاد نفتی را چه چیزی خواهد کشید. گویی قرعه به نام کرونا افتاد. همین!
نفت صد دلاری در کتابهای تاریخ جا خوش کرد و دورهی نفت هفتاد یا شصت دلاری هم به پایان رسید. نفت ۱۵ تا ۲۵ دلاری، نه یک پیشبینی که واقعیتی جدید است. پیشرفت فناوری اکتشاف و استخراج نفت از یکسو و پیشرفتهای شگرف در فناوری تولید انرژیهای تجدیدپذیر و حمل و نقل برقی از سوی دیگر، مقام نفت را از یک متاع راهبردی به یک متاع معمولی کاهیده است. یک متاع معمولی هم قواعد قیمتگذاری خودش را دارد. شوکی که باید شیشهی آن تعادل شکننده و فریبنده را در هم میکوبید، رقم خورد. خیلیها که نبض رسانه را در سطح جهانی در اختیار داشتند، در حفظ آن تعادل صوری منافعی فراوان داشتند. اما وصله و سرهم کردن این شیشهی شکسته، بسیار پرهزینه و احتمالا نشدنی خواهد بود. بنابراین گمان نمیکنم بازگشتی در کار باشد و نفت ۱۵ تا ۲۵ دلاری آمده است که بماند. (مطمئنم که خیلیها تا مدتها چشم به راه بازگشت به دورهی نفت شصت تا هفتاد دلاری خواهند ماند).
بنابراین ایران و ما تنها در چند هفته، به دورهی پسانفت پرتاب شدیم. کشوری که تمام ارکان اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی آن بر درآمد نفت و مناسبات نفتی بنا شده، به ناگهان دورهی پسانفت پاگذاشت. مناسبات اقتصاد و قدرت در دنیای ناشناختهی پسانفت، یک به یک و در طول زمان شکل خواهند گرفت. مناسباتی که از هر جهت با آنچه در پنجاه سال گذشته شاهد آن بودهایم متفاوت خواهند بود. این تحول آنقدر بزرگ است که اکنون ابعاد آن را نمیتوان حدس زد. بیشک با فروکش کردن هیاهوی کرونا، تا سالها تیتر رسانهها در قبضهی اخبار و تحلیلهای مستقیم و غیرمستقیم پایان دورهی نفت خواهد بود.
من سالها در باب مهیا شدن دولت و بنگاههای اقتصادی برای پایان دورهی نفت نوشتم. از امروز به بعد تلاش خواهم کرد به برخی پیامدهای کوتاه و بلند مدت آن به ويژه از منظر اقتصادی بپردازم. اما اجازه دهید در همین نوشته در بهار ۱۳۹۹ به مدیران نوآور ایرانی بشارت دهم. ایران پسانفت با تمام مشکلاتش، مجالی بیهمتا برای ظهور نوآوری و رشدبنگاههای اقتصادی تحت مدیریت شماست. هر چه مناسبات ناسالم و مصرفیِ نفتی بیشتر رنگ ببازند، نقش نوآوری در فضای اقتصادی ایران پررنگتر میشود. اقتصاد ایران برای گذار سریعتر و آرامتر از مرحلهی کنونی، به نوآوری ایرانی نیاز دارد. عزیزان من، به آیندهی ایران خوش آمدید! عیدتان مبارک!
سلام علیکم، وقت به خیر جناب یاقری عزیز
کاملا موافق هستم با دیدگاه شما. دیر یا زود چالش هزاره تازه سر باز می کرد! وقتی یک مطالعه سطحی هم داشته باشیم می بینیم که نظرات این چنینی مکمل هم دیگر هستند و در رشته ها و تخصص های مختلف مانند اقتصاد، جامعه شناسی، فلسفه و حتی گرایش های معنوی همه خبر از “تغییر” می دهند. به نوعی این چالش همه گیر و جهانی است و ذهنیت های گذشته نگر در برابر آن رنگ می بازد، همانند تفکر دوران کشاورزی و رویارویی آن با تفکر صنعتی( مرحوم تافلر) و …