این نوشته در تاریخ پنجم خرداد ۱۳۹۷ در روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شده که در ادامه به شما همراهان خوب همآفرينی تقدیم میشود:
—-
جرج برنارد شاو نوشته است: “روياپردازی نقطه آغاز آفرينش است. ابتدا درباره چيزی که میخواهید، روياپردازی میکنيد، سپس آن چه در روياها ساخته و پرداختهايد را اراده میکنيد و در نهایت، آن چه اراده کردهاید را میآفرينيد.”
روياپردازی يک توانمندی آسمانی است و همه انسانها به عنوان جانشینانِ بهترين آفريننده بر روی زمین از اين موهبت آسمانی برخوردار شدهاند. روياهای بزرگ، اهداف را تعريف کرده و به افراد انگيزه میدهند. اشتياق تحقق يک رويایِ بزرگ، انسانها را از دايره امن شناختهها و دانستهها بيرون میکشد تا با نوآوری، مسير رسيدن را بسازند. روياپردازی نقطه اول عزيمت از وضع موجود است.
نوآوری حاصل پيادهسازی ايدههايی خلاق است که ريشه در روياپردازی دارند. اين رویاهای فردی است که جرقههای اولیه نوآوری را میزنند. همان جرقههایی که در ادامه در بستر سازمان جاری میشوند و به بازار میرسند. اين رویاها که فراتر از وضعیت موجود و از جنس آینده هستند. همان تصویری از آینده است که شرکتها را به پيش میراند. شرکتی که در آن مجالی برای رویاپردازی نباشد، نمیتواند بستر نوآوری باشد. درست همچون ماشینی است که موتور محرک نداشته باشد.
اما شرکتهاي نوآور برای برای تعريف و تحقق روياهای بزرگ، به مديران و کارکنان روياپرداز نياز دارند. نوآورترين شرکتهای جهان را کسانی مديريت میکنند که در دنيای کسبوکار، رويايی بزرگ ترسيم کرده و کمر به ساختن آن رويا بستهاند. اين مديران الهامبخش تصوير زيبايی از رويای خود ارائه میکنند که ذهن و دل کارکنان را تسخير میکند. کارکنان چنين شرکتهايي، برای مشارکت در تحقق آن رويای بزرگ اشتياق دارند و اهميت اين مشارکت را بیشتر از حقوق و مزايای دريافتی میدانند. همين اشتياق موجب میشود که آنها تخصص و خلاقیت خود را با جانودل در راه اهداف شرکت به خدمت بگيرند. شرکتهايی که رويای بزرگ دارند، علاوه بر کارکنانشان، میتوانند شرکای تجاری و حتی مشتريان و کاربران خود را با فرآيند نوآوری خود همراه کنند. همه اين همراهان احساس میکنند که با اين همراهی میتوانند نقشی هر چند اندک در آفرينش آن رويای بزرگ داشته باشند.
برای نمونه، امروزه ايلان ماسک و شرکتهایش نماد روياپردازی در دنيای کسبوکار هستند. روياهای بزرگ وی برای اسکان انسان بر روی مريخ، توليد انبوه خودروهای برقی و فراگير کردن استفاده از انرژی خورشیدی، دل ميليونها نفر را تسخير کرده است. کارکنان شرکتهای اسپیسايکس، تسلا و سولار سیتی و حتی خريداران محصولات و شرکای تجاری اين شرکتها دل در گرو تحقق روياهای بزرگ ايلان ماسک دارند و از مشارکت در راه تحقق آن رویاها احساس خوشنودی میکنند.
شرکتهای بیرويا، بسيار درگير ديروز و امروز خود هستند. شرکتهای بیرويا از جنس گذشته هستند و نمیتوانند الهامبخش باشند. شرکتهايي که به ضرورت و نقش کليدی نوآوری در کسبوکارشان ايمان دارند، حتما بايد راهی برای تشويق و ترغيب کارکنان به روياپردازی داشته باشند و روياپردازی را به يکی از وجوه مميزه و شایستگیهای کليدی سازمانشان تبدیل کنند. در چنين شرکتهايي، شخص مديرعامل باید شاخص روياپردازی برای کسبوکار باشد. روياهای بلند وی باید الهامبخش و محرک روياپردازی همکارانش شود. اين شرکتها همچنين برنامههای مشخصی برای تمرين روياپردازی سازمانی دارند.
شاید توجه به روياپردازی در بیان آسان باشد اما در عمل تعهد بالای مديريت را میطلبد. تشويق و تقویت نوآوری نیازمند اختصاص زمان و منابع باارزشی است که رقابت بر سر آن زياد است و در بسياری از شرکتها، روياپردازی در رقابت با فعالیتهای روزمره در اولويتهای بعدی قرار میگيرد و کنار میرود. به خصوص بايد توجه داشت که تقویت رویاپردازی نتايج آنی و سريع ندارد. بلکه همچون ورزش روزانه است که افراد را از نظر بدنی آماده نگاه میدارد و به آنها امکان میدهد تا در زمان مناسب، توان بدنی خود را به بهترين شکل به خدمت بگیرند. تمرین رویاپردازی شرکتی هم به کارکنان امکان میدهد تا در فرصت مناسب، بهترین عملکرد ممکن را از نظر خلاقیت و نوآوری به نمايش.
اما پرورش روياپردازی در شرکتهای ايرانی يک چالش بزرگ است. پروبال دادن به روياها ريشه در فرهنگ ملی و سازمانی دارد. متاسفانه نظام آموزشی ايران به گونهای است که کودکان را در بالاترين سطح روياپردازی ذاتی تحويل میگيرد و بصورت پيوسته و نظاممند اين توانمندی را در آنها سرکوب میکند. نظام آموزشی ايران بر حفظ و تکرار چشمبسته آنچه بصورت یکطرفه و دستوری برای دانشآموزان و دانشجويان تجويز شده، تاکيد دارد. اين نظام آموزشی برای کشوری مناسب است که نیازی به نوآوری نداشته باشد. کشوری که با درآمد نفت گذران کند، نهايتا به دنبال پرورش کارمندانی برای انجام امور اداری تکراری يا کارگرانی برای بهرهبرداری ساده از تجهيزات وارداتی است. اين نظام آموزشی و فرهنگ اجتماعی برآمده از آن، توان روياپردازی ايرانيان را سرکوب و در لايههای عميق درونی افراد پنهان میکند.
در درون فضای کسبوکار ايران نیز روياپردازی نه تنها تشويق نشده بلکه در بيشتر موارد از آن به عنوان امری منفی و ضدارزش تعبير میشود. در محيطی که هدف، حفظ شرایط موجود باشد و فعاليتهای روتين و روزمره در کانون تمرکز مديران باشند، روياپردازی فضا را مسموم میکند و امری مذموم است. در اين فضا، برداشت عمومی از فرد روياپرداز کسی است که با واقعيتها و مشکلات اجرایی کسبوکار آشنایی ندارد و از سر بیاطلاعی و بیتجربگی به سیر در رویاها بسنده کرده و ايدههای غيرقابل اجرا ارائه میکند. در چنين فضایی، نه تنها مديران تلاشی برای تشویق و توانمندسازی کارکنان برای روياپردازی نمیکنند، بلکه تلاش میکنند تا دامن خود را از اين مفهوم مسموم به کلی پاک و مبرا نگاه دارند.
شرایط فوق باعث شده که بيشتر مديران و در نتيجه شرکتهای ايرانی بیرويا و در نتيجه، بسيار درگير ديروز و امروز خود باشند. مديران و شرکتهای بیرويا هم از جنس گذشته هستند و نمیتوانند الهامبخش باشند. در غياب رويا و روياپردازی، فضای کاری بيشتر شرکتهای ايرانی برای جذب و نگهداشت افراد خلاق و روياپرداز مناسب نيست.
واقعا بی نظیر درجه یک و فوق العاده و کاربردی و پرمعنا بود احسنت