اين نوشته در تاريخ ۲۹ فروردين ۱۳۹۶ در صفحه نخست روزنامه شرق منتشر شد که در ادامه عینا تقدیم شما همراهان همآفرينی میشود:
—-
چند روز پيش از مجتمع فرهنگی و هنری “ديدی” در ایزدشهر مازندران ديدن کردم. به محض ورود به اين مجتمع بینظير، با منظرهای روبهرو شدم که انتظار آن را نداشتم. منظرهای که انسان را ميخکوب میکرد. مبهوت نگاه میکردم و نمیتوانستم لب به سخن باز کنم.
در برابرم مجسمهای بود به غايت هنرمندانه و پرمعنا. نگاه در دام اين مجسمه اسير شده بود و رهايي نداشت. پس از درنگی طولانی جلوتر رفتم تا ببينم نام اثر چيست و دستان کدام هنرمند آن را خلق کرده است. مجسمه آفريده هنرمند جوانی به نام “عليرضا معصومی” بود که تا آن زمان نام او را نشنيده بودم. اگر چه افتخار آشنايي با معصومی جوان را ندارم، اما به داشتن چنين هنرمندانی خلاق و متفکر در کشورمان با تمام وجود افتخار میکنم.
بيشتر دقت کردم تا نام اثر را بيابم. در پلاک نصب شده در کنار پايه مجسمه نوشته شده بود: “بدون عنوان”. آفرين به اين انتخاب. به راستی چگونه میتوان عنوانی درخور برای اثری چنين پرمغز انتخاب کرد؟ هيچ کلمه يا عبارتی نمیتواند بار معنای اين اثر را به دوش بکشد و زير باری چنين سنگين کمر خم نکند.
سالهاست که در کلاسها و سخنرانیهايم درباره اثرات عميق نفت بر رفتار و فرهنگ ايرانيان گفتهام. اما احساس کردم اين مجسمه بسيار بهتر از کلمات حق معنا را ادا میکند. اول با خودم گفتم که ای کاش میتوانستم مدلی کوچک از اين مجسمه را در کلاسهايم داشته باشم. شک ندارم که اين کار میتوانست به انتقال و درک بهتر نکات مطرح شده در باب تاثيرات بلندمدت نفت بر رفتار ايرانيان کمک کند. سپس بر آن شدم که از نگاه يک مدرس نوآوری، چند خطی در وصف اين اثر بنويسم.
به اعتقاد من، مجسمه “بدون عنوان” آينهای تمام قد از وضعيت يک ملت است. ملتی که زمينگيرِ نفت شده و نای دويدن و رقابت که هيچ، يارای ايستادن هم ندارد. دقت بفرماييد که اينجا مرادم از نفت، خودِ نفت نيست. نفت برای ملت ايران صرفاً يک منبع طبيعی يا يک کالایِ تجاری قابل استخراج و فروش نيست. صد و اندی سال حضور پررنگ نفت در زندگی ايرانيان، باعث شکلگيری و نفوذ نوعی فرهنگ نفتی در تاروپود جامعه شده است. به همين جهت بايد به جای نفت به رفتار نفتی اشاره کرد که من آن را “نفتسيرتی” مینامم. نفتسيرت صفت ملتی است که با تمام وجود و در سطوح مختلف دچار رفتارهای نفتی شده است (البته در هر جامعهای افراد ويژه و استثنا وجود دارند و تمام کشورهای نفتخيز هم ضرورتا به نفت سيرتی مبتلا نشدهاند).
دوباره به مجسمه “بدون عنوان” نگاه کنيد. مغز اين پيکره به نفت مبتلا شده! وقتی مغز ملتی به نفت مبتلا میشود، حجمش کوچک شده و بخش خلاق آن از کار میافتد. نفتفروشی يا خامفروشیِ منابع زيرزمينی و خدادادی اوج هنر چنين ملتی است که آن هم به خلاقيت و نوآوری نياز ندارد. مغز نفتسيرتان توان چشمانداز سازی که ندارد هيچ، از درک هدف و مفهوم حرکت ملتهای نوآور هم عاجز است.
فکر و ذهن نفتسيرتان، پيدا کردن راهی برای دستيابی به بخشی از پول فروش نفت است تا با آن پول دست به خريد بزنند و از اين رهگذر کمی شاد شوند. پول نفت در عمل صرف خريدِ آفريدههایِ ملتهای ديگر میشود. ملتهايي که بدنبال رقابت و کسب ثروت از راه نوآوری هستند و هر روز محصولی جديد و بهتر روانه بازار میکنند. شادی نفتسيرتان زودگذر است، چرا که محصولات خریداری شده قبلی به سرعت کهنه میشوند و آنها بايد دوباره پولی دستوپا کنند تا محصولات جديدتر را بخرند و حظی کوتاه ببرند. روز از نو! درست مانند معتادان به مواد مخدر که با تزريقهای پياپی افيونی، به تدريج عملکرد مغز و ديگر اعضای بدن خود را مختل میکنند.
به دستها و پاهای ضعيف پيکر مجسمه “بدون عنوان” هم بنگريد. اين دست و پاها توان سابق را ندارند و نمیتوانند شکم فربه و سيریناپذير اين پيکر نامتقارن را حمل کنند.
در دنيای امروزی که کشورهای پيشرو به اتکای نوآوری کسب قدرت و ثروت میکنند، فرجام نفتسيرتی دلهرهآور است. بايد برای رها شدن از اين بيماری ملی تدبير و حرکتی کرد. بیشک اين رهايي کاری بس دشوار و پيچيده خواهد بود و توجه به نکات زير را میطلبد:
– نخست اين که نفتسيرتی تنها به دولتمردان و طراحان اقتصادی ايران محدود نمیشود. نه، متاسفانه مشکل جدیتر و ريشهایتر است. بسياری از ساختارها، نهادها و افراد کشور به گونه حاد اين بيماری گرفتار شدهاند. نفتسيرتی به الگوی رفتاری غالب بسياری از خانوادهها تبديل شده و به درون خانههای ما ايرانيان راه يافته است.
– دوم اين که تبلور رهايي از نفتسيرتی نه در سخنان سياستورزان و سياستمردان که در رفتار والدين ايرانی در درون خانواده خواهد بود. والدينی که به جای افتخار به نوآوریها و آفريدههای خود به خريد فلان کالا با فلان برند تفاخر کرده و میکنند، فرزندان خود را از کودکی در معرض اين بيماری مهلک قرار داده و میدهند و اين بيماری را از نسلی به نسل بعد منتقل میکنند.
– سوم اين که نفتسيرتی در دورهای صدساله در اين کشور ريشه دوانيده و چند نسل را به آرامی مبتلا کرده است. زدودن اين بيماری که در تکتک سلولهای اين پيکر نفوذ کرده کاری نخواهد بود که خودبه خود يا يکشبه حاصل شود.
– چهارم اين که مديران نفتسيرت که بنياد تفکر و تجارب دو تا سه دهه مديريت آنها نفتی است نمیتوانند برای درمان نفتسيرتی ملی نسخه موثری بپيچند.
– پنجم اين که برای رهایی از نفتسيرتی بايد اسطورههای جمعی و ذهنی ايرانيان را تغيير دهيم و کليد اين کار بيش از سياستگذاران و قانونگذاران در دست داستانسرايان و خالقان آثار ادبی و هنری است.
موافق نیستم یعنی فقط نفته که عامل عدم پیشرفت ماست؟ خیلی کشورهای اطراف ما نفت ندارن و ناموفق هم هستند.
درود بر دکتر باقری عزیز
بله نفت ما را اسیر خود کرده است. این یک واقعیت و حقیقت انکار ناپذیر است. ما چه مزیت رقابتی در حال حاضر داریم که بتواند جایگزین نفت شود؟ هر چه که بود در این سال ها از دست رفت و دیگران ما رو پشت سر گذاشتند و ما در فکر رقابت بر نیامدیم. آمار هایی هم ارائه می شود خود ساخته است. مردم باید اراده کنند تا این دستان و پا های بی رمق اسیر در نفت رهایی یاید همین….
سلام ممنون ازمتن شيوا و موجزتان. خدا امواتتان را بيامرزد كه اينقدر خوب و كوتاه قلم مي زنيد. در مورد اين اقتصاد نفتي يا مفتي چون مفتخوري در نهاد همه ابناء بشر ريشه هايي دارد پذيرش آنچه با افتخار به سر خودمان آورديم سخت است وگرنه با يك استدلال ساده و محكم كه هر فطرت پاكي مي تواند به صحت آن شهادت دهد مي توان پول نفت را حرام دانست هم به جهت عدم مالكيت هم به جهت آثار مخرب مشهود و نامشهود. ولي چون مفت خوري شيرين است هر دولتي امده گفته فعلا بخور بره تا بعدي. سال ٦٤ ده بيستايي رفته بوديم ديدن رييس جمهور وقت و ايشان بصراحت مي گفت ارزوي من بسته شدن درب چاههاي نفت است و فلان و بيسار ولي در عمل اين اقتصاد شد و اين بانكداري و اين فرهنگ كار و روابط اجتماعي وووو