اين نوشته در تاریخ ۸ اسفند ۱۳۹۷ در صفحه نخست روزنامه شرق منتشر شد که در ادامه تقدیم شما همراهان خوب همآفرينی میشود:
——-
تاکنون چندین بار از پایان قریبالوقوع دورهی نفت نوشتهام. پایانی که نه به معنای پایان ذخایر نفت، که به معنای از دست رفتن اهمیت راهبردی نفت و کاهش شدید قیمت آن خواهد بود. در نوشتههای پیشین به شواهدی متعدد در این باب اشاره و تشریح کردم که کاهش بیبازگشت قیمت نفت، نه به شکل آرام و تدریجی که بسیار شدید و ناگهانی خواهد بود. برخی از صاحبنظران و کارشناسان اقتصادی کشور با استناد به پیشبینی سازمانهای معتبر بینالمللی از جمله آژانس بینالمللی انرژی، اپک و … تحلیلی متفاوت ارائه کردند. آن بزرگواران معتقدند که بر اساس همان پيشبینیها، پایان دوره نفت، قریبالوقوع و ناگهانی نخواهد بود.
در فاصلهی انتشار نوشتههای پیشین تا به امروز، پیشرفتهای بزرگی در حوزهی انرژیهای تجدیدپذیر و فناوریهای مربوطه رخ داده که بررسی نرخ نمایی آن پيشرفتها، قریبالوقوع بودن پایان دورهی نفت را بیش از گذشته تایید میکند. اما موضوع این نوشته، نزدیک بودن پایان دوره نفت نیست چرا که در فرصتی دیگر به آن خواهم پرداخت. در این نوشته، به شیب سقوط قیمت نفت میپردازم. از تجربهی اخیر صنعت تولید ذغالسنگ و سقوط آن مینویسم. بیشک این تجربه که به تازگی رخ داده میتواند شبیه سازی محدودی از اتفاقی بزرگتر باشد که در صنعت نفت رخ خواهد داد.
تقاضای ذغالسنگ از زمان اختراع ماشین بخار توسط جیمز وات و انقلاب صنعتی تا سال ۲۰۱۳ همواره رو به افزایش بود. با وجود تمام محدودیتهای زیستمحیطی، این کالای سیاه طرفداران خاص خودش را داشت و سال به سال سرمایهگذاریهایی جدید در این صنعت انجام میشد. اما این روند افزایشی طولانی، که بسیاری از صاحبنظران و سازمانهای معتبر بینالمللی از ادامهی آن خبر میدادند، به یک باره متوقف شد. در سال ۲۰۱۳ به یکباره تقاضای جهانی ذغالسنگ به دلایل صرفا اقتصادی رو به کاهش گذاشت. در پی همین کاهش بیبازگشت، صنعت تولید ذغالسنگ به یک باره سقوط آزاد و ناگهانی را تجربه کرد [۱].
برای نمونه، شرکت پیبادی، بزرگترین شرکت تولیدکننده ذغالسنگ در جهان، به سرعت ورشکسته شد. البته پیبادی در این سقوط آزاد تنها نبود و در یک بازه زمانی ۲۴ ماهه، هشت شرکت از بزرگترین شرکتهای تولید کنندهی ذغالسنگ جهان ورشکسته شدند [۲].
دامنه این سقوط به چند شرکت بزرگ آمریکایی محدود نماند. پروژههای زیادی در بسیاری از کشورها، یکی پس از دیگری متوقف شدند. برای نمونه، چین تنها در سال ۲۰۱۷ پروژههای ساخت بیش از ۱۰۰ نیروگاه برق ذغالسنگی را لغو کرد [۳]. هند هم در همان سال برنامه ساخت چندین نیروگاه برق ذغالسنگی با ظرفیت حدود ۱۴ گیگاوات را کنسل کرد [۴]. جالب است که دلیل اصلی این سقوط آزاد صنعت ذغالسنگ، نه نگرانیهای زیستمحیطی از آلودگیهای استفاده از ذغالسنگ، بلکه کاهش شدید قیمت برق تولیدی از منابع تجدیدپذیر همچون خورشید و باد است. بر اساس آمارهای معتبر بینالمللی، هزینهی تولید هر مگاوات ساعت برق خورشیدی یا بادی در سال ۲۰۱۷ کمتر از نصف هزینهی تولید همین میزان برق از ذغالسنگ بوده است [۵].
اما کار به همینجا خاتمه نیافت. هزینهی تولید برق خورشیدی و بادی باز هم با نرخی فزاینده کاهش یافت. چنین کاهشی در هیچکدام از گزارشات نهادهای معتبر بینالمللی در حوزه انرژی پیشبینی نشده بود. آن نهادها به دلایل مختلفی (از جمله محفظهکاری یا منافع احتمالی)، نرخ کاهش هزینه تولید برق تجدیدپذیر را خطی پیشبینی کرده بودند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، کاهشی شدید و نمایی بود. کاهش هزینه تولید برق تجدیدپذیر به جایی کشید که در انتهای سال ۲۰۱۸، نه تنها سرمايهگذاری در ساخت واحدهای تولیدی جدید، که حتی ادامهی حیات بسیاری از واحدهای موجود ذغالسنگی نیز از نظر اقتصادی غیرقابل توجیه شد. به بیان سادهتر، هزینه ایجاد نیروگاههای تجدیدپذیر از هزینه نگهداری نیروگاههای ذغالسنگی کمتر شد [۶]. بنابراین توقف بهرهبرداری از واحدهای موجود ذغالسنگی آغاز شد و به زودی شاهد توقف فعالیت دیگر نیروگاههای ذغالسنگی و ورشکستگی مابقی شرکتهای تولید کننده ذغالسنگ خواهیم بود.
همانگونه که این تجربهی اخیر نشان میدهد، خداحافظی جهانی با ذغالسنگ بر خلاف پیشبینی نهادهای معتبر، چند دهه به درازا نکشید. این خداحافظی به شدت تابع محاسبات اقتصادی است و به محض به هم خوردن توجیه اقتصادی، بازار راه خود را جدا میکند و در قید وابستگیهای دیرین نخواهد ماند. در بازار انرژی همچون دیگر بازارها، قواعد بیرحم اقتصادی حاکم است. از همین رو، صنعت تولید ذغالسنگ پس از ۱۵۰ سال رونق فزاینده، به محض از دست دادن توجیه اقتصادیاش دچار سقوطی آزاد شد. دهها هزار کارگر در طول زنجیره ارزش ذغالسنگ بیکار شده و میشوند. صدها واحد صنعتی که با سرمايهگذاری فراوان شکل گرفتهاند، از دور خارج میشوند. سرعت این تحولات باعث به هم ریختن قواعدی میشود که دههها ثبات داشته و سازوکارهای اجتماعی و فرهنگی ويژهی خود را شکل داده است. این به هم ریختگی و به ويژه سرعت رخ دادن آن، پیامدهای اجتماعی فراوانی دارد. در حال حاضر چندین ایالت آمریکا با پدیده بیکاری گسترده کارکنان صنعت ذغالسنگ درگیرند و این امر آخرین انتخابات ریاست جمهوری این کشور را هم تحت تاثیر قرار داد.
بیشک قربانی بعدی کاهش شدید و نمایی هزینهی تولید برق تجدیدپذیر، نفت خواهد بود. همانگونه که از تجربهی ذغالسنگ برمیآید، سقوط آزاد نفت در دو مرحله انجام خواهد شد. در مرحله نخست، شاهد کاهش شدید قیمت نفت و به دنبال آن توقف سرمايهگذاریهای جدید و پروژههای نیمه تمام در این صنعت خواهیم بود. این توقف در بازهی زمانی بسیار کوتاهی اتفاق خواهد افتاد. در مرحله دوم، استخراج نفت از برخی میدانهای در حال تولید و همچنین بهرهبرداری از برخی واحدهای تولیدی و پالایشی موجود این صنعت، صرفه اقتصادی خود را از دست خواهند داد. پایان پرشتاب دورهی نفت، برای تمامی کشورهای تولیدکننده نفت، پیامدهای شدید اقتصادی و اجتماعی درپی خواهد داشت. از اکنون باید برای مواجهه با این پدیده و شیوههای کاستن از پیامدهای منفی آن برنامهریزی کرد. هر چند که چالشهای ناشی از تحریمهای ظالمانه خارجی، در حال حاظر همه توجهات سیاستگذاران اقتصادی کشور را به خود جلب کرده و متاسفانه مجالی برای برنامهریزی جامع برای پایان دوره نفت باقی نگذاشته است.
هنوز نظری داده نشده است.